Ugly fan and hot fucker(پارت ۱۵)
عادت همیشگیش بود...انقدر تلوزیون و برنامه هاش رو نگاه میکرد که کم کم
چشمش گرم میشد و خوابش میگرفت!
با دیدن رقص گروه دخترونه ای، چند لحظه از جا به جا کردن کانال ها دست کشید
و به چهره یکی از دخترای گروه زل زد...درست یادش بود چند وقت پیش این
دختره میخواست باهاش الس بزنه!
و خب تهیونگ واقعا حس میکرد اعصاب درست درمون برای الس زدن
نداشت چون وسط عشوه های خرکی دختر گذاشته بود و رفته بود!
در هر حال اینکه با کسی شیپ بشه حوصله زیاد میخواست که تاپ استار کره اصال
ازش برخوردار نبود... مخصوصا اینکه میدونست صد درصد آدمایی که نزدیکش
میشدن برای اسم در کردن و مشهور شدن به سمتش میومدن و این بهش
حس بی ارزشی میداد!
تنهایی همیشه خیلی بهتر از این بود که دورت رو یه مشت آدم با قلبای تاریک
و لبخند های درخشان پر کنه...از پشت خنجر خوردن چیزی بود که هر کس رو از پا
مینداخت...هر کس از جمله سوپراستار معروفی مثل کیم تهیونگ!
کانال رو عوض کرد و با دیدن خبری که در حال پخش بود ابروهاش بالا پرید!
این خودش نبود؟
"امشب کیم تهیونگ تو هتل star دیده شده و بعد از گذشت چند کیلومتر چند تا
فن اون رو در حالی که با پسری توی ماشین شخصیش بوده دیدن...با توجه به
اینکه گرایش کیم تهیونگ توسط دوست دختر سابقش آشکار شده بود خیلی ها
"
احتمال میدن که این آدم در حال قرار گذاشتن با یه پسره
تکخندی زد و چند تا پلک نامفهوم زد...این دیگه چه کوفتی بود؟
با بلند شد زنگ موبایلش اونو از توی جیب بزرگ هودیش بیرون کشید و با
دیدن شماره نامجون چشماش با حرص به هم فشرده شد!
_بله؟
_الو...تهیونگ...چه غلطی کردی؟
_هیچی...من با هیچ خری قرار نمیذارم...امشبم با همون پارتنر گوهی که برام جور
کرده بودی خوابیدم...پس جمع کن این خبر کوفتی رو!
با حرص تک تک کلماتش رو ادا کرد و باعث شد نامجون اونطرف خط گریش
بگیره!
_خب...خب حداقل بگو این خری که سوارش کردی کی بود؟
چشمش گرم میشد و خوابش میگرفت!
با دیدن رقص گروه دخترونه ای، چند لحظه از جا به جا کردن کانال ها دست کشید
و به چهره یکی از دخترای گروه زل زد...درست یادش بود چند وقت پیش این
دختره میخواست باهاش الس بزنه!
و خب تهیونگ واقعا حس میکرد اعصاب درست درمون برای الس زدن
نداشت چون وسط عشوه های خرکی دختر گذاشته بود و رفته بود!
در هر حال اینکه با کسی شیپ بشه حوصله زیاد میخواست که تاپ استار کره اصال
ازش برخوردار نبود... مخصوصا اینکه میدونست صد درصد آدمایی که نزدیکش
میشدن برای اسم در کردن و مشهور شدن به سمتش میومدن و این بهش
حس بی ارزشی میداد!
تنهایی همیشه خیلی بهتر از این بود که دورت رو یه مشت آدم با قلبای تاریک
و لبخند های درخشان پر کنه...از پشت خنجر خوردن چیزی بود که هر کس رو از پا
مینداخت...هر کس از جمله سوپراستار معروفی مثل کیم تهیونگ!
کانال رو عوض کرد و با دیدن خبری که در حال پخش بود ابروهاش بالا پرید!
این خودش نبود؟
"امشب کیم تهیونگ تو هتل star دیده شده و بعد از گذشت چند کیلومتر چند تا
فن اون رو در حالی که با پسری توی ماشین شخصیش بوده دیدن...با توجه به
اینکه گرایش کیم تهیونگ توسط دوست دختر سابقش آشکار شده بود خیلی ها
"
احتمال میدن که این آدم در حال قرار گذاشتن با یه پسره
تکخندی زد و چند تا پلک نامفهوم زد...این دیگه چه کوفتی بود؟
با بلند شد زنگ موبایلش اونو از توی جیب بزرگ هودیش بیرون کشید و با
دیدن شماره نامجون چشماش با حرص به هم فشرده شد!
_بله؟
_الو...تهیونگ...چه غلطی کردی؟
_هیچی...من با هیچ خری قرار نمیذارم...امشبم با همون پارتنر گوهی که برام جور
کرده بودی خوابیدم...پس جمع کن این خبر کوفتی رو!
با حرص تک تک کلماتش رو ادا کرد و باعث شد نامجون اونطرف خط گریش
بگیره!
_خب...خب حداقل بگو این خری که سوارش کردی کی بود؟
۷.۹k
۱۳ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.