عشق اشتباه 36
و تو بغل هم میخوابن
.
.
.
ویو ات
صبح از خواب بیدار شدم دیدم کوک میی فهمیدم رفته حموم منم رفتم سرویس کارای لازمو انجام دادم نشستم یه کوچولو ارایش کردم در حد یه تینت و ریمل
رفتم پایین دیدم اجوما داره صبحانه درست میکنه و اون دختر ایکبیریه(نانا)داره خونه رو تمیز میکنه
ات : اجوما صبح بخیر
اجوما : سلام دخترم صبح بخیر
بیا بشین صبحونه بخور
ات : مرسی
ویو کوک
صبح از خواب بیدار شدم رفتم حموم اومدم بیرون که دیدم ات نیست حتما بیدار شده یه حوله پوشیدم و رفتم پایین پیش ات
داشتم از پله ها میومدم پایین که دیدم اون دختره نانا هم اونجاست
حتما دوباره میخواد کرم بریزه واسه همین برای نشون دادن رابطمون بیشتر به ات توجه میکردم
کوک : سلام عشقم صبحت بخیر و ات و میبوسه
ات : صبح توام بخیر
و میشینه کنار ات و صندلیه اتو به خودش نزدیک میکنه
کوک : راستی بهت گفتم، امشب میخوایم بیرون بار
ات : اها باشه
ساعت چند
کوک : هشت باید بریم بار حالا چون دوره از هفت و ده دیقه هفت و ربع حرکت میکنیم
الانم که ساعت دوازده و چهل دیقس واسه همین عجله نکن وقت هست
ات : باشه
کوک : من یه کاری دارم باید یکم بعد برم بیرون کاری نداری
ات : نه ولی کجا میری
کوک : با یکی از دوستام قرار دارم یکم حرف میزنیم زود میایم
ات : باشه
و کوک رفت بالا تا لباسشو عوض کنه
ویو نانا
داشتم خونمو تمیز میکردم که دیدم جونگ کوک از بالا داره میاد از وقتیم اومد فقط داشت به ات توجه میکرد نگاهم به من نکرد یکم گذشت که دیدم داره میره بالا یواشکی رفتم پیشش رفت تو اتاق منم رفتم تو اتاق
کوک : تو اینجا چیکار میکنی
برو گمشو پایین
نا : ددی چرا اینجوری میکنی منکه میدونم تو منو دوست داری و میاد نزدیک کوک و دستشو میذاره رو سینش
و کوک دور میشه ازش
کوک : من هیچوقت با یه هرزه وارد رابطه نمیشم
نا: خب پس چرا با ات رفتی تو رابطه
لطفا حمایت ✨🐰
.
.
.
ویو ات
صبح از خواب بیدار شدم دیدم کوک میی فهمیدم رفته حموم منم رفتم سرویس کارای لازمو انجام دادم نشستم یه کوچولو ارایش کردم در حد یه تینت و ریمل
رفتم پایین دیدم اجوما داره صبحانه درست میکنه و اون دختر ایکبیریه(نانا)داره خونه رو تمیز میکنه
ات : اجوما صبح بخیر
اجوما : سلام دخترم صبح بخیر
بیا بشین صبحونه بخور
ات : مرسی
ویو کوک
صبح از خواب بیدار شدم رفتم حموم اومدم بیرون که دیدم ات نیست حتما بیدار شده یه حوله پوشیدم و رفتم پایین پیش ات
داشتم از پله ها میومدم پایین که دیدم اون دختره نانا هم اونجاست
حتما دوباره میخواد کرم بریزه واسه همین برای نشون دادن رابطمون بیشتر به ات توجه میکردم
کوک : سلام عشقم صبحت بخیر و ات و میبوسه
ات : صبح توام بخیر
و میشینه کنار ات و صندلیه اتو به خودش نزدیک میکنه
کوک : راستی بهت گفتم، امشب میخوایم بیرون بار
ات : اها باشه
ساعت چند
کوک : هشت باید بریم بار حالا چون دوره از هفت و ده دیقه هفت و ربع حرکت میکنیم
الانم که ساعت دوازده و چهل دیقس واسه همین عجله نکن وقت هست
ات : باشه
کوک : من یه کاری دارم باید یکم بعد برم بیرون کاری نداری
ات : نه ولی کجا میری
کوک : با یکی از دوستام قرار دارم یکم حرف میزنیم زود میایم
ات : باشه
و کوک رفت بالا تا لباسشو عوض کنه
ویو نانا
داشتم خونمو تمیز میکردم که دیدم جونگ کوک از بالا داره میاد از وقتیم اومد فقط داشت به ات توجه میکرد نگاهم به من نکرد یکم گذشت که دیدم داره میره بالا یواشکی رفتم پیشش رفت تو اتاق منم رفتم تو اتاق
کوک : تو اینجا چیکار میکنی
برو گمشو پایین
نا : ددی چرا اینجوری میکنی منکه میدونم تو منو دوست داری و میاد نزدیک کوک و دستشو میذاره رو سینش
و کوک دور میشه ازش
کوک : من هیچوقت با یه هرزه وارد رابطه نمیشم
نا: خب پس چرا با ات رفتی تو رابطه
لطفا حمایت ✨🐰
۱۱.۰k
۰۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.