فیک shadow of death 🐢🕸فصل دوم پارت ²⁶
جیمین « یه مدت در آرامش به چهره بی نقص لونا خیره شده بودم که حس کردم داره عرق میکنه.... رفتم با آجوما پارچه و اب خنک بیارم اما وقتی اومدم دیدم لونا داره چیزی رو زمزمه میکنه.... احتمالا داره کابوس اتفاقی که براش افتاده رو میبینه... اگه چی صداش میکردم فایده نداشت در آخر یهو از خواب پرید و با دیدن من زد زیر گریه و محکم بغلم کرد....
لونا « توی یه اتاق تاریک بودم و یه فرد سیاه پوش بهم نزدیک میشد... هر چی فریاد میزدم کسی کمکم نمیکرد و اون سیاه پوش بهم نزدیک تر میشد.... با رسیدنش بهم دستش رو روی گردنم گذاشت و داشت خفنم میکرد.... رو پوشش اوفتاد و دیدنم مادرمه.... و بعد با گریه التماسش کردم ولم کنه و بعدش از خواب پریدم.... نیم ساعتی بود که توی آغوش جیمین بودم و با صبوری موهامو نوازش میکرد...
جیمین « قلبت عین گنجشک ترسیده میزنه.... ببینمت...( با شصتش اشک های لونا رو پاک کرد و پیشونیش رو بوسید....)
راوی « لونا سرش رو روی پای جیمین گذاشت و دستاشو محکم گرفت... جیمین دستای یخ کرده لونا رو بوسید و گفت
جیمین « معذرت میخوام... اگه تنهاتون نداشته بودم این اتفاق نمیفتاد
لونا « نه جیمینا... تو مقصر نیستی... یاععع..یهو یاد یونینگ اوفتادم اومدم بلند شم که جیمین مانعم شد و گفت
جیمین « حالش خوبه.... چون مامان قهرمانش مراقبش بوده
لونا « من؟ قهرمان؟ شاید همسر یه قهرمان باشم اما قهرمان نیستم.... جیمینا تو تمام این سالها مراقبم بودی زمانی که خدمتکار این عمارت بودم ..زمانی که هکر بودم و الان که همسرتون هستم ارباب پارک.... و بهتون افتخار میکنم... تازه اگه مردم هم چشت رو در میارم بری زن بگیری
جیمین « دیوونه... مطمئن باش تا اون دنیا هم همراهت میام
تهیونگ « اهمممممم اهمممممم
جیمین « هان؟
تهیونگ « این طرز تکلمه رئیس مافیاست؟
جیمین « ته اعصاب ندارم هاااا
تهیونگ « حاجی دو ساعته دارین دل و قلوه میدین اعصاب نداری؟
لونا « ته بیخیال.... چیزی شده؟
تهیونگ « به به دختر جاسم
لونا « تهیونگگگگگ
تهیونگ « خیلی خب بچه ها منتظرن چه فرمانی میدی؟
جیمین « گلوریا رو بدین دست دشمن دموک... مونیکا و آرورا هم هر چی دادن به دموک پس بگیرن...
لونا « اما جیمین
جیمین « ازم نخواه زمانی که اشک و حال بدت رو به خاطر دموک دیدم اونو ببخشم.... پس دخالت نکن...
لونا « نگاهش مصمم و جدی بود.... بزور خوابوندم و جیهوپ رو اورد پیشم تا جایی نرم.... خودشم رفت و محو شد...
لونا « هوسوک مهربونم
جیهوپ « فکرشم نکن
لونا « یاععع بزار حرف بزنم
جیهوپ « میدونم میخواهی بگی بزارم بری
لونا « حالم خوبه هاا
جیهوپ « منو با جیمین درگیر نکن حرف تو که باشه از یه جوجه شیرین به شتر گاو پلنگ تغییر هویت میده
لونا « *جر خوردن از خنده
جیهوپ « دیوونه
لونا « توی یه اتاق تاریک بودم و یه فرد سیاه پوش بهم نزدیک میشد... هر چی فریاد میزدم کسی کمکم نمیکرد و اون سیاه پوش بهم نزدیک تر میشد.... با رسیدنش بهم دستش رو روی گردنم گذاشت و داشت خفنم میکرد.... رو پوشش اوفتاد و دیدنم مادرمه.... و بعد با گریه التماسش کردم ولم کنه و بعدش از خواب پریدم.... نیم ساعتی بود که توی آغوش جیمین بودم و با صبوری موهامو نوازش میکرد...
جیمین « قلبت عین گنجشک ترسیده میزنه.... ببینمت...( با شصتش اشک های لونا رو پاک کرد و پیشونیش رو بوسید....)
راوی « لونا سرش رو روی پای جیمین گذاشت و دستاشو محکم گرفت... جیمین دستای یخ کرده لونا رو بوسید و گفت
جیمین « معذرت میخوام... اگه تنهاتون نداشته بودم این اتفاق نمیفتاد
لونا « نه جیمینا... تو مقصر نیستی... یاععع..یهو یاد یونینگ اوفتادم اومدم بلند شم که جیمین مانعم شد و گفت
جیمین « حالش خوبه.... چون مامان قهرمانش مراقبش بوده
لونا « من؟ قهرمان؟ شاید همسر یه قهرمان باشم اما قهرمان نیستم.... جیمینا تو تمام این سالها مراقبم بودی زمانی که خدمتکار این عمارت بودم ..زمانی که هکر بودم و الان که همسرتون هستم ارباب پارک.... و بهتون افتخار میکنم... تازه اگه مردم هم چشت رو در میارم بری زن بگیری
جیمین « دیوونه... مطمئن باش تا اون دنیا هم همراهت میام
تهیونگ « اهمممممم اهمممممم
جیمین « هان؟
تهیونگ « این طرز تکلمه رئیس مافیاست؟
جیمین « ته اعصاب ندارم هاااا
تهیونگ « حاجی دو ساعته دارین دل و قلوه میدین اعصاب نداری؟
لونا « ته بیخیال.... چیزی شده؟
تهیونگ « به به دختر جاسم
لونا « تهیونگگگگگ
تهیونگ « خیلی خب بچه ها منتظرن چه فرمانی میدی؟
جیمین « گلوریا رو بدین دست دشمن دموک... مونیکا و آرورا هم هر چی دادن به دموک پس بگیرن...
لونا « اما جیمین
جیمین « ازم نخواه زمانی که اشک و حال بدت رو به خاطر دموک دیدم اونو ببخشم.... پس دخالت نکن...
لونا « نگاهش مصمم و جدی بود.... بزور خوابوندم و جیهوپ رو اورد پیشم تا جایی نرم.... خودشم رفت و محو شد...
لونا « هوسوک مهربونم
جیهوپ « فکرشم نکن
لونا « یاععع بزار حرف بزنم
جیهوپ « میدونم میخواهی بگی بزارم بری
لونا « حالم خوبه هاا
جیهوپ « منو با جیمین درگیر نکن حرف تو که باشه از یه جوجه شیرین به شتر گاو پلنگ تغییر هویت میده
لونا « *جر خوردن از خنده
جیهوپ « دیوونه
۸۶.۸k
۲۴ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.