Part3:
Part3:
یونا:اووووووو
لونا:آت اینجا خبریه بین تو اون پسره خبری هست
آت:نه بابا خبری نیست من حتی اسم اون پسره رو هم نمیدونم
لونا: باشه ماهم باور کردیم(😈)
یونا:(😂)
آت:خفه شین میگم خبری نیست یعنی نیست دیگه(👿)
لوناویونا:(🤣😂)
آت:نخندین بهتون میگم
پرش زمانی به بعد از کلاس:
همه ی بچه ها رفته بودن بیرون فقط من مونده بودم داشتم لوازمامو جمع میکردم دیدم یه دختره با چندتا دختر دیگه اومد داخل کلاس اومدن سمت من
سونا:هی دختر به من نگاه کن فقط یه بار دیگه نزدیک جونگ کوک بشی من میدونم و تو جونگ کوک ماله منه فهمیدی هر...زه
آت:اولا درست صحبت کن من هر...زه ام یا تو که با هزار کیلو آرایش میایی دانشگاه انگار اومده عروسی ننش دوما من هیچ نسبتی با جونگ کوک ندارم و هیچ علاقه ای هم به جونگ کوک جونت ندارم فهمیدی
سونا:جن...ده به من میگی هر..زه بیا تا نشونت بدم
آت:میخواست یه مشت بزنه تو صورتم که فکر کرده من جلوش کم میارم همشون و زدم
سونا:دختره ی مادر جن....ده حساب تو رو میرسم فهمیدی
آت:فک کنم بازم دلت کتک میخواد نه هویییی اسم کثیف خودتو روی مادر من نزار فهمیدی که دیدم ترسیدن و فرار کردن
ویو جونگ کوک:
خواستم برم کلاس که صدایی از کلاس میومد داشتن درباره ی من صحبت میکنن پس گوش وایستادن و نگاه کردم دیدم دارن دعوا میکنن عجب دختر خفنیه این آت همشونو زد دست تنها بدن خوش فرمیم داشت فکر کنم بتونم یه شب عالی رو باهاش بسازم رنگ بنفش خیلی به گردنش میاد(خنده ی شیطانی😈)
یونا:اووووووو
لونا:آت اینجا خبریه بین تو اون پسره خبری هست
آت:نه بابا خبری نیست من حتی اسم اون پسره رو هم نمیدونم
لونا: باشه ماهم باور کردیم(😈)
یونا:(😂)
آت:خفه شین میگم خبری نیست یعنی نیست دیگه(👿)
لوناویونا:(🤣😂)
آت:نخندین بهتون میگم
پرش زمانی به بعد از کلاس:
همه ی بچه ها رفته بودن بیرون فقط من مونده بودم داشتم لوازمامو جمع میکردم دیدم یه دختره با چندتا دختر دیگه اومد داخل کلاس اومدن سمت من
سونا:هی دختر به من نگاه کن فقط یه بار دیگه نزدیک جونگ کوک بشی من میدونم و تو جونگ کوک ماله منه فهمیدی هر...زه
آت:اولا درست صحبت کن من هر...زه ام یا تو که با هزار کیلو آرایش میایی دانشگاه انگار اومده عروسی ننش دوما من هیچ نسبتی با جونگ کوک ندارم و هیچ علاقه ای هم به جونگ کوک جونت ندارم فهمیدی
سونا:جن...ده به من میگی هر..زه بیا تا نشونت بدم
آت:میخواست یه مشت بزنه تو صورتم که فکر کرده من جلوش کم میارم همشون و زدم
سونا:دختره ی مادر جن....ده حساب تو رو میرسم فهمیدی
آت:فک کنم بازم دلت کتک میخواد نه هویییی اسم کثیف خودتو روی مادر من نزار فهمیدی که دیدم ترسیدن و فرار کردن
ویو جونگ کوک:
خواستم برم کلاس که صدایی از کلاس میومد داشتن درباره ی من صحبت میکنن پس گوش وایستادن و نگاه کردم دیدم دارن دعوا میکنن عجب دختر خفنیه این آت همشونو زد دست تنها بدن خوش فرمیم داشت فکر کنم بتونم یه شب عالی رو باهاش بسازم رنگ بنفش خیلی به گردنش میاد(خنده ی شیطانی😈)
۵۸۲
۲۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.