𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟐
𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟐
از اونجایی که ا/ت میدونست بدجوری تهیونگ رو تحریک کرده بعد از اتمام کلاس با سرعت از کلاس خارج شد. به سمت کمدش رفت و وسایلشو در کمد گذاشت و به سرویس بهداشتی رفت. ولی تا درو باز کرد یه سطل رنگ روش ریخته شد. کل دخترایی که اونجا بودن از ترس به خودشون لرزیدن. ا/ت ترسناک ترین دختر اون دانشگاه بود . هیچکس جرات اذیت کردنش رو نداشت. همه پسرا آرزو داشتن حداقل یه بار این دختر رو در آغوش بگیرن و بدن سک*سی اون رو لمس کنن. ولی این یه خواب بیشتر نبود. اون به زمانش میتونست مهربون باشه و همینطور خیلی ترسناک. با نگاهی ترسناک که حتی اگه استاد ها هم ببین میترسن فریاد زد : کدوم یکی از شما عوضی ها روی من رنگ ریخته؟
هیچکس پاسخی نداد ولی همه روی زمین برای اون زانو زدن.
_ میخواین حرفمو تکرار کنم؟ ( با لحنی عصبانی)
ناگهان صدای خنده از پشت سرش شنید. برگشت. در چند قدمی اون دختری مو مشکی با پوزخندی مسخره به اون نگاه میکرد : خانم این دختر از سال اولیاس. اون قلدر ترین سال اولیه این دانشگاهه. گویا درمورد شما چیزی نمیدونه .
_ قلدرترین سال اولیه دانشگاه؟
به سوی دختر قدم برداشت . پوزخند ترسناکی زد . دختر اول با همون پوزخند مسخرش دخترو نگاه میکرد، ولی بعد از برداشتن قدماش ترس به جونش افتاده بود. ا/ت یقه ی دخترو بالا کشید : فک کنم هنوز نمیدونی قلدر اینجا کیه نه؟
دختر با ترس آب دهانش رو قورت داد و در حالی که سعی میکرد خونسرد حفظ کنه گفت : برام اهمیتی نداره کی هستی فعلا که من از تو برترم.
خودشم میدونست داره دروغ میگه.
ا/ت شروع کرد به خندیدن : فک کنم هنوز نفهمیدی قوانین این دانشگاهرو من انتخاب میکنم.
& خانم باید اضافه کنم آقای کیم هم هستن.
_ بله متاسفانه اون شلغمم همین کارو میکنه.
دختر در حالیکه داشت از ترس میلرزید گفت : احساس میکنم دیگه برای بودن با آقای کیم خیلی پیر شدی. من باید جاتو بگیرم . ایندفعه همه با ا/ت زدن زیر خنده. ا/ت با مشتی به صورت دختر اونو نقش بر زمین کرد.
& ای کاش اینو بدونی که خانم اصلا با آقای کیم قرار نمیزارن. پس اینکه ایشون رو با آقای کیم جفت میکنی داری با دم شیر بازی میکنی .
_ میبینم خوب منو میشناسین.
موهای دخترو کشید و از رو زمین بلندش کرد: دیگه جلوی چشمام آفتابی نمیشی فهمیدی؟
بعد دخترو به زمین انداخت و از کنارش رد شد و رفت. ا/ت به اتاق رختکن رفت تا لباساشو عوض کنه . اتاق خالی بود. به خاطر همین راحت لباسشو عوض کرد. ولی وقتی از اتاق خارج شد.........
امیدوارم خوشتون اومده باشه 😁
لایک یادتون نره 💖
از اونجایی که ا/ت میدونست بدجوری تهیونگ رو تحریک کرده بعد از اتمام کلاس با سرعت از کلاس خارج شد. به سمت کمدش رفت و وسایلشو در کمد گذاشت و به سرویس بهداشتی رفت. ولی تا درو باز کرد یه سطل رنگ روش ریخته شد. کل دخترایی که اونجا بودن از ترس به خودشون لرزیدن. ا/ت ترسناک ترین دختر اون دانشگاه بود . هیچکس جرات اذیت کردنش رو نداشت. همه پسرا آرزو داشتن حداقل یه بار این دختر رو در آغوش بگیرن و بدن سک*سی اون رو لمس کنن. ولی این یه خواب بیشتر نبود. اون به زمانش میتونست مهربون باشه و همینطور خیلی ترسناک. با نگاهی ترسناک که حتی اگه استاد ها هم ببین میترسن فریاد زد : کدوم یکی از شما عوضی ها روی من رنگ ریخته؟
هیچکس پاسخی نداد ولی همه روی زمین برای اون زانو زدن.
_ میخواین حرفمو تکرار کنم؟ ( با لحنی عصبانی)
ناگهان صدای خنده از پشت سرش شنید. برگشت. در چند قدمی اون دختری مو مشکی با پوزخندی مسخره به اون نگاه میکرد : خانم این دختر از سال اولیاس. اون قلدر ترین سال اولیه این دانشگاهه. گویا درمورد شما چیزی نمیدونه .
_ قلدرترین سال اولیه دانشگاه؟
به سوی دختر قدم برداشت . پوزخند ترسناکی زد . دختر اول با همون پوزخند مسخرش دخترو نگاه میکرد، ولی بعد از برداشتن قدماش ترس به جونش افتاده بود. ا/ت یقه ی دخترو بالا کشید : فک کنم هنوز نمیدونی قلدر اینجا کیه نه؟
دختر با ترس آب دهانش رو قورت داد و در حالی که سعی میکرد خونسرد حفظ کنه گفت : برام اهمیتی نداره کی هستی فعلا که من از تو برترم.
خودشم میدونست داره دروغ میگه.
ا/ت شروع کرد به خندیدن : فک کنم هنوز نفهمیدی قوانین این دانشگاهرو من انتخاب میکنم.
& خانم باید اضافه کنم آقای کیم هم هستن.
_ بله متاسفانه اون شلغمم همین کارو میکنه.
دختر در حالیکه داشت از ترس میلرزید گفت : احساس میکنم دیگه برای بودن با آقای کیم خیلی پیر شدی. من باید جاتو بگیرم . ایندفعه همه با ا/ت زدن زیر خنده. ا/ت با مشتی به صورت دختر اونو نقش بر زمین کرد.
& ای کاش اینو بدونی که خانم اصلا با آقای کیم قرار نمیزارن. پس اینکه ایشون رو با آقای کیم جفت میکنی داری با دم شیر بازی میکنی .
_ میبینم خوب منو میشناسین.
موهای دخترو کشید و از رو زمین بلندش کرد: دیگه جلوی چشمام آفتابی نمیشی فهمیدی؟
بعد دخترو به زمین انداخت و از کنارش رد شد و رفت. ا/ت به اتاق رختکن رفت تا لباساشو عوض کنه . اتاق خالی بود. به خاطر همین راحت لباسشو عوض کرد. ولی وقتی از اتاق خارج شد.........
امیدوارم خوشتون اومده باشه 😁
لایک یادتون نره 💖
۱۶.۱k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.