خون آشام من🖤🍷
خون آشام من🖤🍷
پارت ۲۳
ات:ته... تهیونگ از کیه که بیدار شدی
تهیونگ: مهم نیس
ات:همشو شنیدی
تهیونگ:متاسفم
ات از خجالت جلوی صورتشو گذاشت
تهیونگ :ات من بخشیدمت الان خجالت کشیدی ببین من حالم خوبه اخ
بلند میشه که دردش میگیره
ات:دیدی درد داری
تهیونگ :ات الان داری باهم بحث میکنی
ات:نهههه کی با تو بحث میکنه اندازش نیستی
تهیونگ:دیدی ات
ات:عزیزم ببند
تهیونگ:اِ اینجوریه خودت خفه شو
ات:خفه نمیشم شنا بلدم
تهیونگ:😂
ات:سوسک بالدار
تهیونگ :اِ ات اونجاست اوناهاش
ات:اِ مگه سوسک ها هم حرف میزنن نمی دوستم
تهیونگ:ات نرو رو مخم
ات:اگه برم
تهیونگ:اتتتت خودت میدونی
بسه دیگه ات دلم میخواد دعوا کنیم
ات:اوه راس میگی چون تو مریضی😂
تهیونگ:ات یکاری نکن پشیمون بشی
ات:سرنوشت زندگی تموم شد
تهیونگ:اره خیلی وقته
ات:اصکل داستانمو میگم😂
تهیونگ:وای خانم نویسنده
ات میتونی گوشیمو بیاری
ات:چیه رلت نگرانت شده
تهیونگ:آره
ات:باش
ات گوشی تهیونگ رو آورد
ات:میتونم عکسشو ببینم
تهیونگ:چرا
ات:میخوام ببینم کدوم خری به توی خر دلبسته
تهیونگ:یه خری هست دیگه
ات:نگو پس منم میگم
ات میخواس داد بزنه که تهیونگ جلوی دهنشو گرفت و
تهیونگ:ات باشه
ات:یسسس همیشه این جواب میده(یه جوری که تهیونگ نفهمه)
تهیونگ :هیچکس نیس حالا گمشو بیرون
ات همینطوری که داره میره بیرون و
ات:گفتم هیچ خری عاشق توی خر نمیشه (الان به خودش توهین کرد😂)
ات ویو
هر موقع که با تهیونگ میرفتیم بیرون یه چیزیش میشه اون دفعه که سرما خورد اون دفعه هم که با دمپایی داغون شد اینم از الان که تصادف کرده اونم تو روز تولدش نمیدونم بخندم یا از خنده بترکم😂
اومدم بیرون
ات:من یه فکری دارم..................
لایک:۲۵
کامنت:۳۰
پارت ۲۳
ات:ته... تهیونگ از کیه که بیدار شدی
تهیونگ: مهم نیس
ات:همشو شنیدی
تهیونگ:متاسفم
ات از خجالت جلوی صورتشو گذاشت
تهیونگ :ات من بخشیدمت الان خجالت کشیدی ببین من حالم خوبه اخ
بلند میشه که دردش میگیره
ات:دیدی درد داری
تهیونگ :ات الان داری باهم بحث میکنی
ات:نهههه کی با تو بحث میکنه اندازش نیستی
تهیونگ:دیدی ات
ات:عزیزم ببند
تهیونگ:اِ اینجوریه خودت خفه شو
ات:خفه نمیشم شنا بلدم
تهیونگ:😂
ات:سوسک بالدار
تهیونگ :اِ ات اونجاست اوناهاش
ات:اِ مگه سوسک ها هم حرف میزنن نمی دوستم
تهیونگ:ات نرو رو مخم
ات:اگه برم
تهیونگ:اتتتت خودت میدونی
بسه دیگه ات دلم میخواد دعوا کنیم
ات:اوه راس میگی چون تو مریضی😂
تهیونگ:ات یکاری نکن پشیمون بشی
ات:سرنوشت زندگی تموم شد
تهیونگ:اره خیلی وقته
ات:اصکل داستانمو میگم😂
تهیونگ:وای خانم نویسنده
ات میتونی گوشیمو بیاری
ات:چیه رلت نگرانت شده
تهیونگ:آره
ات:باش
ات گوشی تهیونگ رو آورد
ات:میتونم عکسشو ببینم
تهیونگ:چرا
ات:میخوام ببینم کدوم خری به توی خر دلبسته
تهیونگ:یه خری هست دیگه
ات:نگو پس منم میگم
ات میخواس داد بزنه که تهیونگ جلوی دهنشو گرفت و
تهیونگ:ات باشه
ات:یسسس همیشه این جواب میده(یه جوری که تهیونگ نفهمه)
تهیونگ :هیچکس نیس حالا گمشو بیرون
ات همینطوری که داره میره بیرون و
ات:گفتم هیچ خری عاشق توی خر نمیشه (الان به خودش توهین کرد😂)
ات ویو
هر موقع که با تهیونگ میرفتیم بیرون یه چیزیش میشه اون دفعه که سرما خورد اون دفعه هم که با دمپایی داغون شد اینم از الان که تصادف کرده اونم تو روز تولدش نمیدونم بخندم یا از خنده بترکم😂
اومدم بیرون
ات:من یه فکری دارم..................
لایک:۲۵
کامنت:۳۰
۴.۱k
۲۶ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.