Our withered rose
پارت ۷
جیمین:
کارای عمارت ارباب کیم رو تموم کردم و رفتم بار تایم کاریم که تموم شد اومدم بیرون از بار داشتم میرفتم تاکسی بگیرم که یکی از پشت کتمو گرفت و کشید عقب میخاستم داد بزنم که جلوی دهنمو گرفت و برد تو ی کوچه تاریک و کوبیدم ب دیوار دستشو برداشت لbها مو از هم فاصله دادم تا داد بزنم که مرده سریع تر بود و لbاشو کوبید رو لbام و صدام و خفه کرد بوی الکل داشت خفم میکرد و مشخص بود مرد رو به روم مsت بود نفس کم اورده بودم و با مشت پشت سر هم میزدم تو سر و کله مرد رو به روم بلاخره از لbام جدا شد و با ولع هوا رو بلعیدم نفسم که بالا اومد وقت رو تلف نکردم و یکی زدم زیر گوش مرد روبه روم رو راه افتادم که مرده از پشت سر موهامو گرفت و
نویسنده:
جیمین خیلی ترسیده بود خب جیمین نصبت به امگا های دیگ ضعیف تر و کوچیک تر بود بخاطر همین کاری لز دستش برنمیومد وقتی که مرد اونو میbویبد با مشت ها کوچیکش به سiنه های مرد میکوببد تا ولش کنه ولی مرد الفا ککشم نمیگزید گریه های جیمین رو اعصاب مرد بود و وقتی دید پسر روبه روش باهاش همکاری نمیکنه گاز محکمی از لb پایینش گرفت و ازش جدا شد تا جفتشونم نفس بکشن سرشو گرفت بالا تا ببینه که پسر رو به روش در چه حاله که پسر یکی خابوند زیر گوشش مرد که به اوج عصبانیت رسیده بود موهای پسر رو از پشت گرفت و پرتش کرد روی زمین و مشت شو زد تو شکم پسر، جیمین گریه میکرد و درخاست کمک میکرد با ضربه ای که با افتادنش رو زمین به سرش خورده بود سرگیجه داشت و چشماش سیاهی میرفت ولی باید بیدار میموند و از دست مرد سادیسمی رو به روش خلاص میشد مرد چاقوشو در اورد و توی روn خوش تراش پسر فرو کرد وقتی دید پسر رو به روش حرکتی نمیکنه چند بار تکون داد ولی پسر انگار از حال رفته بود پس چاقو رو دراورد و بعد از خالی کردن اب بطری روی پسر برای بهوش اوردنش اونجا رو ترک کرد
جیمین:
کارای عمارت ارباب کیم رو تموم کردم و رفتم بار تایم کاریم که تموم شد اومدم بیرون از بار داشتم میرفتم تاکسی بگیرم که یکی از پشت کتمو گرفت و کشید عقب میخاستم داد بزنم که جلوی دهنمو گرفت و برد تو ی کوچه تاریک و کوبیدم ب دیوار دستشو برداشت لbها مو از هم فاصله دادم تا داد بزنم که مرده سریع تر بود و لbاشو کوبید رو لbام و صدام و خفه کرد بوی الکل داشت خفم میکرد و مشخص بود مرد رو به روم مsت بود نفس کم اورده بودم و با مشت پشت سر هم میزدم تو سر و کله مرد رو به روم بلاخره از لbام جدا شد و با ولع هوا رو بلعیدم نفسم که بالا اومد وقت رو تلف نکردم و یکی زدم زیر گوش مرد روبه روم رو راه افتادم که مرده از پشت سر موهامو گرفت و
نویسنده:
جیمین خیلی ترسیده بود خب جیمین نصبت به امگا های دیگ ضعیف تر و کوچیک تر بود بخاطر همین کاری لز دستش برنمیومد وقتی که مرد اونو میbویبد با مشت ها کوچیکش به سiنه های مرد میکوببد تا ولش کنه ولی مرد الفا ککشم نمیگزید گریه های جیمین رو اعصاب مرد بود و وقتی دید پسر روبه روش باهاش همکاری نمیکنه گاز محکمی از لb پایینش گرفت و ازش جدا شد تا جفتشونم نفس بکشن سرشو گرفت بالا تا ببینه که پسر رو به روش در چه حاله که پسر یکی خابوند زیر گوشش مرد که به اوج عصبانیت رسیده بود موهای پسر رو از پشت گرفت و پرتش کرد روی زمین و مشت شو زد تو شکم پسر، جیمین گریه میکرد و درخاست کمک میکرد با ضربه ای که با افتادنش رو زمین به سرش خورده بود سرگیجه داشت و چشماش سیاهی میرفت ولی باید بیدار میموند و از دست مرد سادیسمی رو به روش خلاص میشد مرد چاقوشو در اورد و توی روn خوش تراش پسر فرو کرد وقتی دید پسر رو به روش حرکتی نمیکنه چند بار تکون داد ولی پسر انگار از حال رفته بود پس چاقو رو دراورد و بعد از خالی کردن اب بطری روی پسر برای بهوش اوردنش اونجا رو ترک کرد
۲.۵k
۳۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.