رمان دنبال ماری پارت ۸
ویو راشا:
وارد خونه شدم
از بالا صدای جیغ و داد شنیدم
رفتم بالا جلوی در اتاق ماری
درو شکوندم و واردش شدم
ایوان رو دیدم که داره حموم و باز می کنه
از بازوی ایوان گرفتم و انداختمش زمین
تا می تونستم زدمش
از حموم صدای گریه می اومد
در حموم و هل دادم و شکستمش ( کلا کارش شکستنه 😂)
کاری رو گوشه حموم دیدم که داره گریه می کنه
زود رفتم پیشش
که بیهوش شد
بغلش کردم و از حموم در اومدم
ماری رو روی تخت گزاشتم
ایوان رفته بود.
بعداً حسابتو می رسم عوضی
ویو ماری:
بدنم خیلی درد می کرد
چشمام رو آروم باز کردم
راشا رو دیدم که کتاب می خوند
یاد اتفاق ها افتادم
یکم نگاهش کردم
وقتی کتاب می خوند. واقعا جذاب می شد
کتاب رو آورد پایین
زود چشمام رو بستم
اومد پیشم نشست
داشت بهم نزدیک می شد
نفسش به صورتم خورد
پلک هام رو تکون دادم
راشا: نیازی نیست خودتو به خواب بزنی
می دونم بیداری
چشمام رو باز کردم
فقط یک میلی متر باهام فاصله داشت
هلش دادم
کنار تخت پیشم افتاد
خنده ای کرد و بلند شد
راشا: من می رم تو استراحت کن
و از اتاق بیرون رف
ویو راشا:
نمی دونم چم شده بود
ولی هر وقت ماری رو می دیدم قلبم تند می زد
به خودم قول دادم که همیشه مواظبش باشم
وارد خونه شدم
از بالا صدای جیغ و داد شنیدم
رفتم بالا جلوی در اتاق ماری
درو شکوندم و واردش شدم
ایوان رو دیدم که داره حموم و باز می کنه
از بازوی ایوان گرفتم و انداختمش زمین
تا می تونستم زدمش
از حموم صدای گریه می اومد
در حموم و هل دادم و شکستمش ( کلا کارش شکستنه 😂)
کاری رو گوشه حموم دیدم که داره گریه می کنه
زود رفتم پیشش
که بیهوش شد
بغلش کردم و از حموم در اومدم
ماری رو روی تخت گزاشتم
ایوان رفته بود.
بعداً حسابتو می رسم عوضی
ویو ماری:
بدنم خیلی درد می کرد
چشمام رو آروم باز کردم
راشا رو دیدم که کتاب می خوند
یاد اتفاق ها افتادم
یکم نگاهش کردم
وقتی کتاب می خوند. واقعا جذاب می شد
کتاب رو آورد پایین
زود چشمام رو بستم
اومد پیشم نشست
داشت بهم نزدیک می شد
نفسش به صورتم خورد
پلک هام رو تکون دادم
راشا: نیازی نیست خودتو به خواب بزنی
می دونم بیداری
چشمام رو باز کردم
فقط یک میلی متر باهام فاصله داشت
هلش دادم
کنار تخت پیشم افتاد
خنده ای کرد و بلند شد
راشا: من می رم تو استراحت کن
و از اتاق بیرون رف
ویو راشا:
نمی دونم چم شده بود
ولی هر وقت ماری رو می دیدم قلبم تند می زد
به خودم قول دادم که همیشه مواظبش باشم
۹.۹k
۰۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.