ماه من پارت 2
______________________♡︎_____________________
_باشه باشه رفتم
به سمت اتاق پرو قدم برداشتم
دخترای دیگه که اونجا کار میکردن داشتن آماده میشدن
زیاد باهاشون خوب نبودم چون همشون هر*زه بودن و سعی میکردن منم مثل خودشون کنن
پیش خودشون یه چیزایی پچ پچ میکردن
زود آماده شدم و رفتم سمت قرفه مشروب ها
_اینان؟
=اره همشون
_همشوننننن!!!!!
=چیه مگه
_این همه رو کیا میخوان بخورن
برای امشب چقد زیاد هزینه میکنن خبریه؟
=گفتم که یه مهمون ویژه داریم
_اها باشه
رفتم سمت شیشه ها و یکی یکی شروع کردم به جابجا کردنشون
چون نوع و درصد هر کدوم متفاوته
کارم اونجا که تموم شد با یکی از دخترا رفتم اتاق خواب ها
این بد ترین کار بود
و البته چندش ترین
کی خوشش میاد ملافه های خونی رو جمع کنه و بشوره؟!
ایششش
به هر سختی شده رو تختی هارو جمع کردیم و انداختیم لباسشویی
داشتم توی راهرو راه میرفتم که خوردم به یکی
_ببخشید
دستمو گرفت و نگه داشت
کلاه داشت و صورتش معلوم نبود
آقاهه: ببخشید رییستون کجاست
_ته راهرو در سمت چپ
اقاهه: ممنون
از پیشش رفتم
چقد قیافش مرموز بود
البته منکه قیافشو کامل ندیدم ولش
با چند تا از دخترا توی اتاق پرو بودیم که یکیشون گفت
دختره : میگم .. امشب میدونین کی قراره بیاد؟!
دختره ۲ : نه کی
دختره ۱ : من شنیدم که یه گروه مافیایی
دختره ۴: واقعا پشمانننمممم حالا برای چی
دختره ۱: نمیدونم
_من .. رفتم
برگشتم سالن میز ها .. لیوان ها .. الکلا ..مشروبات...همشون تمیز و مرتب بودن
اینا برای چیه؟
رفتم لباسم رو عوض کردم و تو راه خونه که پیاده بودم
چشمم افتاد روی یه بوم نقاشی .. و یه دفتر طراحی تصمیم گرفتم بخرمشون
رفتم داخل مغازه و گرفتمشون
با خوشحالی و راضی از خریدم
رسیدم خونه درو باز کردم و رفتم تو
خونه اینقدر کثیف بود؟
شرو کردم به تمیز کردن خونه بعد نیم ساعت تموم شد
دیگه چیکار کنم؟
بوم رو برداشتم و نصب کردم روی دیوار اتاقم چون پاییه چوبیش رو نخریدم
دفتر طراحی رو گرفتم و شرو کردم به کشیدن
__________________________
(( ویو جونگکوک ))
امشب یه مهمونی برای کله گنده های کشور ترتیب داده بودن
و برای منی که یکی از بزرگ ترین شرکت ها رو داشتم و شامل میشد
یه کت شلوار شیک پوشیدم و ادکلن تلخم رو زدم
موهام رو آزاد گذاشتم
و در آخر یه نگاه به خودم کردم
کاملا حاضر بودم
تنها چیزی که لازم داشتم یه پوزخند بود
امشب وقتی همشون مردن
تیپ من کامل میشه
یه خنده ملیح برای خودم کردم و رفتم سمت پارکینگ ....
______________________♡︎_____________________
امیدوارم خوشتون اومده باشه ❤️
مایل به حمایت
نویسنده :민윤기
_باشه باشه رفتم
به سمت اتاق پرو قدم برداشتم
دخترای دیگه که اونجا کار میکردن داشتن آماده میشدن
زیاد باهاشون خوب نبودم چون همشون هر*زه بودن و سعی میکردن منم مثل خودشون کنن
پیش خودشون یه چیزایی پچ پچ میکردن
زود آماده شدم و رفتم سمت قرفه مشروب ها
_اینان؟
=اره همشون
_همشوننننن!!!!!
=چیه مگه
_این همه رو کیا میخوان بخورن
برای امشب چقد زیاد هزینه میکنن خبریه؟
=گفتم که یه مهمون ویژه داریم
_اها باشه
رفتم سمت شیشه ها و یکی یکی شروع کردم به جابجا کردنشون
چون نوع و درصد هر کدوم متفاوته
کارم اونجا که تموم شد با یکی از دخترا رفتم اتاق خواب ها
این بد ترین کار بود
و البته چندش ترین
کی خوشش میاد ملافه های خونی رو جمع کنه و بشوره؟!
ایششش
به هر سختی شده رو تختی هارو جمع کردیم و انداختیم لباسشویی
داشتم توی راهرو راه میرفتم که خوردم به یکی
_ببخشید
دستمو گرفت و نگه داشت
کلاه داشت و صورتش معلوم نبود
آقاهه: ببخشید رییستون کجاست
_ته راهرو در سمت چپ
اقاهه: ممنون
از پیشش رفتم
چقد قیافش مرموز بود
البته منکه قیافشو کامل ندیدم ولش
با چند تا از دخترا توی اتاق پرو بودیم که یکیشون گفت
دختره : میگم .. امشب میدونین کی قراره بیاد؟!
دختره ۲ : نه کی
دختره ۱ : من شنیدم که یه گروه مافیایی
دختره ۴: واقعا پشمانننمممم حالا برای چی
دختره ۱: نمیدونم
_من .. رفتم
برگشتم سالن میز ها .. لیوان ها .. الکلا ..مشروبات...همشون تمیز و مرتب بودن
اینا برای چیه؟
رفتم لباسم رو عوض کردم و تو راه خونه که پیاده بودم
چشمم افتاد روی یه بوم نقاشی .. و یه دفتر طراحی تصمیم گرفتم بخرمشون
رفتم داخل مغازه و گرفتمشون
با خوشحالی و راضی از خریدم
رسیدم خونه درو باز کردم و رفتم تو
خونه اینقدر کثیف بود؟
شرو کردم به تمیز کردن خونه بعد نیم ساعت تموم شد
دیگه چیکار کنم؟
بوم رو برداشتم و نصب کردم روی دیوار اتاقم چون پاییه چوبیش رو نخریدم
دفتر طراحی رو گرفتم و شرو کردم به کشیدن
__________________________
(( ویو جونگکوک ))
امشب یه مهمونی برای کله گنده های کشور ترتیب داده بودن
و برای منی که یکی از بزرگ ترین شرکت ها رو داشتم و شامل میشد
یه کت شلوار شیک پوشیدم و ادکلن تلخم رو زدم
موهام رو آزاد گذاشتم
و در آخر یه نگاه به خودم کردم
کاملا حاضر بودم
تنها چیزی که لازم داشتم یه پوزخند بود
امشب وقتی همشون مردن
تیپ من کامل میشه
یه خنده ملیح برای خودم کردم و رفتم سمت پارکینگ ....
______________________♡︎_____________________
امیدوارم خوشتون اومده باشه ❤️
مایل به حمایت
نویسنده :민윤기
۷.۶k
۱۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.