عشق بازاری
عشق بازاری
۱- عشق بازاری آن عشقی است که در خیابانها، میکده ها، کاباره ها و روسپی خانه ها در جریان است و عمر این عشق به اندازه عشق محرمانه است.
۲- به زبان ساده عشق بازاری تلاشی برای عاشق شدن است حتی برای ساعتی.
3- عشق بازاری که صورت عامیانه و آشکار عشق حقیقی و پاک است در عین حال محصول عاقبت ناکام عشق حقیقی هم هست زیرا همه عشقهای حقیقی نهایتاً به تجارت و حساب و چانه زنی می انجامد و به پایان می رسد. زیرا معشوقه همواره نسبت به حق عشق کافر و منکر است و لذا حرف آخرش اینست من که عاشق تو نیستم حالا اگر تو عاشق منی مربوط به تو می شود پس باید مرا راضی کنی تا به وصال تو آیم.
عشق بازاری نیز از همین جا شروع می شود یعنی از آنجا که عشق محترمانه و حقیقی و قلبی به پایان می رسد. یعنی تجارتی که در یک طرف آن ظرف شهوت قرار دارد و در طرف دیگرش پول.
۴- عموماً پنداشته می شود که شهوت جنسی مرد و عشوه و طنازی و دلبری زن است که ایجاد احساسی بنام عشق می کند. در حالیکه اگر دقت کنیم اتفاقاً به عکس است یعنی نیاز مرد به عشق جهت نجات از تنهائی روح و نیاز به یک محرم راز و همدل و همسر و همراه زندگی است که چون در طرف مقابل (زن) پاسخی مطلوب نمی یابد منجر به شهوت جنسی و هرزگی می شود.
۵- همانطور که در بهشت ازلی هم بمحض اینکه رابطه روحی بین آدم و حوا از بین رفت درخت ممنوعه که مظهر تحریک شهوت جنسی بود پیدا شد که هر دو را از بهشت آرامش و همدلی و جاودانگی بیرون کرد و آنچه که ماند شهوت مرد به زن بود و نیاز زن به یک حامی دنیوی.
۶- لذا آنجائیکه عشق متقابل نباشد فقط تجارت تن و پول باقی می ماند. هر چند که مرد تا به آخر عمرش پول به پای زن می پاشد تا شاید روزی او را عاشق بر خود نماید این نیاز مرد به عشق است که هرگز نمی میرد مگر آنکه دلش بمیرد که در اینصورت تبدیل به حیوان نر شهوت باره و زن باره و هرزه می شود از آن نوعی که در عصر جديـد بـه وفور ديـده می شود و به همین دلیل اماکن فساد مستمراً توسعه می یابد و تبدیل به یک تجارت عظیم جهانی می شود که همه تجارتهای دیگر را تحت الشعاع خود قرار میدهد.
از کتاب حکمت نوری ص 180
مولف: استاد علی اکبر خانجانی
۱- عشق بازاری آن عشقی است که در خیابانها، میکده ها، کاباره ها و روسپی خانه ها در جریان است و عمر این عشق به اندازه عشق محرمانه است.
۲- به زبان ساده عشق بازاری تلاشی برای عاشق شدن است حتی برای ساعتی.
3- عشق بازاری که صورت عامیانه و آشکار عشق حقیقی و پاک است در عین حال محصول عاقبت ناکام عشق حقیقی هم هست زیرا همه عشقهای حقیقی نهایتاً به تجارت و حساب و چانه زنی می انجامد و به پایان می رسد. زیرا معشوقه همواره نسبت به حق عشق کافر و منکر است و لذا حرف آخرش اینست من که عاشق تو نیستم حالا اگر تو عاشق منی مربوط به تو می شود پس باید مرا راضی کنی تا به وصال تو آیم.
عشق بازاری نیز از همین جا شروع می شود یعنی از آنجا که عشق محترمانه و حقیقی و قلبی به پایان می رسد. یعنی تجارتی که در یک طرف آن ظرف شهوت قرار دارد و در طرف دیگرش پول.
۴- عموماً پنداشته می شود که شهوت جنسی مرد و عشوه و طنازی و دلبری زن است که ایجاد احساسی بنام عشق می کند. در حالیکه اگر دقت کنیم اتفاقاً به عکس است یعنی نیاز مرد به عشق جهت نجات از تنهائی روح و نیاز به یک محرم راز و همدل و همسر و همراه زندگی است که چون در طرف مقابل (زن) پاسخی مطلوب نمی یابد منجر به شهوت جنسی و هرزگی می شود.
۵- همانطور که در بهشت ازلی هم بمحض اینکه رابطه روحی بین آدم و حوا از بین رفت درخت ممنوعه که مظهر تحریک شهوت جنسی بود پیدا شد که هر دو را از بهشت آرامش و همدلی و جاودانگی بیرون کرد و آنچه که ماند شهوت مرد به زن بود و نیاز زن به یک حامی دنیوی.
۶- لذا آنجائیکه عشق متقابل نباشد فقط تجارت تن و پول باقی می ماند. هر چند که مرد تا به آخر عمرش پول به پای زن می پاشد تا شاید روزی او را عاشق بر خود نماید این نیاز مرد به عشق است که هرگز نمی میرد مگر آنکه دلش بمیرد که در اینصورت تبدیل به حیوان نر شهوت باره و زن باره و هرزه می شود از آن نوعی که در عصر جديـد بـه وفور ديـده می شود و به همین دلیل اماکن فساد مستمراً توسعه می یابد و تبدیل به یک تجارت عظیم جهانی می شود که همه تجارتهای دیگر را تحت الشعاع خود قرار میدهد.
از کتاب حکمت نوری ص 180
مولف: استاد علی اکبر خانجانی
۱۱.۱k
۲۴ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.