پارت ۱۲ گلی که شکوفا میده
ات :شما دیگه خیلی پرویید
ته:نه لطفا گوش کن .....
ات:نخیر شما گوش کن شما به من تهمت زدین و بعدش بهم گفتین اون همه پول رو بدم من بخاطر اون پول خونم رو فروختم الانم وضعیتم رو میتونید پیش دوستم زندگی میکنم به نظرتون با یه ببخشید همگی درست میشه
ته:من واقعا متاسفم من خیلی احمقم به خاطر این کارم میخوام یه پیشنهاد بدم بهتون لطفا بیاید تو خونه من ز ندگی کنید و باز بشید مربی یونتان من به نظرتون احترام میزارم پس تا فردا بهتون فرصت میدم
ات ویو
تهیونگ پاشد رفت منم کیفم که گوشیم زنگ خورد از بیمارستان بود بهم خبر دادم سوجین از کما در اومده چشمام برق میزد از اچا خداحافظی کردم و رفتم بیمارستان تا رسیدم سریع افتادم رو سوجین
سوجین:اخخخخ
ات:ببخشید حواسم نبود دلم برات تنگ شده بود(گریه)
سوجین :گریه نکن دیگه خواهش میکنم ببین الان حالم خوبه
ات:(بغض)سوجین تهیونگ بهم پیشنهاد داده
سوجین:خب؟
ات:که برم پیشش زندگی کنم
سوجین:مگه خودت خونه نداری
ات:تعریف کل ماجرا
سوجین:چه بیشعور(پدرسگ خودت بیشعوری با بچم درست صحبت کن ) ولی بنظرم قبول کن چون اگه قبول نکنی جایی رو برای موندن نداری
ات:پس ...........
ته:نه لطفا گوش کن .....
ات:نخیر شما گوش کن شما به من تهمت زدین و بعدش بهم گفتین اون همه پول رو بدم من بخاطر اون پول خونم رو فروختم الانم وضعیتم رو میتونید پیش دوستم زندگی میکنم به نظرتون با یه ببخشید همگی درست میشه
ته:من واقعا متاسفم من خیلی احمقم به خاطر این کارم میخوام یه پیشنهاد بدم بهتون لطفا بیاید تو خونه من ز ندگی کنید و باز بشید مربی یونتان من به نظرتون احترام میزارم پس تا فردا بهتون فرصت میدم
ات ویو
تهیونگ پاشد رفت منم کیفم که گوشیم زنگ خورد از بیمارستان بود بهم خبر دادم سوجین از کما در اومده چشمام برق میزد از اچا خداحافظی کردم و رفتم بیمارستان تا رسیدم سریع افتادم رو سوجین
سوجین:اخخخخ
ات:ببخشید حواسم نبود دلم برات تنگ شده بود(گریه)
سوجین :گریه نکن دیگه خواهش میکنم ببین الان حالم خوبه
ات:(بغض)سوجین تهیونگ بهم پیشنهاد داده
سوجین:خب؟
ات:که برم پیشش زندگی کنم
سوجین:مگه خودت خونه نداری
ات:تعریف کل ماجرا
سوجین:چه بیشعور(پدرسگ خودت بیشعوری با بچم درست صحبت کن ) ولی بنظرم قبول کن چون اگه قبول نکنی جایی رو برای موندن نداری
ات:پس ...........
۱۹.۰k
۱۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.