فیک جونگکوک:زیرزمین
فیک جونگکوک:زیرزمین
part³⁶
+اون...
_ا.ت چی رو میگی؟
+اون امده؟
_کی؟
+سوهو
_هاا...سوهو کیه؟
+چند سالی میشه که ندیدمش...من میرم پیشش(خیلی ذوق میکنه)
_چی؟
(ا.ت میره پیش سوهو و چون هنوز سوهو اونو ندیده ا.ت میره و با دستش اروم میزنه به شون سوهو و اون بر میگرده)
(علامت سوهو٪)
٪بله چیه؟
+چطوری؟(لبخند)
٪چییی؟ ا.ت؟(خیلی ذوق میکنه و ا.ت رو بغل میکنه و بلند میکنه و میچرخوندش)(میدونید که چی میگم)
+سوهو بزارم زمین(لبخند و ذوق)
٪باشه(لبخند و ذوق ا.ت رو میزاره زمین)
+خیلی ساله که ندیدمت خیلی دلم برات تنگ شده بود(لبخند)
٪منم همین طور ا.ت خیلی زیاد دلم برات تنگ شده بود(لبخند)
ویو جونگکوک
دیدم که ا.ت رفت پیش یه پسره و پسره خیلی ذوق کرده ا.ت رو بغل کرد
وقتی اون کارو کرد خیلی عصبانی شدم
که دیدم دارن حرف میزن منم رفتم پیش ا.ت
_ا.ت بریم؟
٪هاا...تو کی هستی؟
_من هم خونه ای ا.ت ام
٪چیییی؟هم خو..نه.ای ا.ت؟(تعجب و عصبانیت زیاد)
_اره هم خونه اشم(پوزخند و عصبانی)
٪ا.ت این چی داره ه میگه؟؟(عصبی)
+اعم...خب راستش داستانش خیلی طولانی آیه
٪بگو ببینم
_داستانش اینکه من و ا.ت با هم توی یه خونه ایم
٪هی.. من از تو نپرسیدم(عصبی)
_تو رو ....(ا.ت میپره وسط حرفش)
+اینقدر بهس نکنید سوهو ببین منو جونگکوک توی یه خونه ایم ولی با مامانمون
٪مامانتون؟
+اره مامان
٪ولی تو که...
+اره می دونم گوش کن(ا.ت از اونجایی که مامانش میاد به سرپرستی قبولش میکنه میگه تا الان)
٪آهان... پس اینطور خیالم راحت شد(لبخند)
_چرا خیالت راحت شد؟(اخم)
٪خوشم نمیاد که ا.ت با یه پسر هم خونه باشه
_چرا اون وقت؟(اخم و عصبی)
٪ولش کن(پوزخند)
_(عصبی تر از قبل)
+خب سوهو تو اینجا چیکار میکنی؟کی برگشتی؟
٪من ۳ روزه که برگشتم کره و از این به بعد اینجا میمونم
+واقعا؟چه خوب(لبخند)
_تو ا.ت هم دیگه رو از کی میشناسین؟(عصبی و اخم)
٪منو ا.ت همین دیگه رو ۱۳سالگی که آمد شهرمون میشناسم مثل تو ۲،۳ماه نیست که میشناستمش(پوزخند)
_ولی من ا.تو خیلی بهتر از تو میشناسم(پوزخند و دست ا.ت رو میگره و میکشه طرف خودش)
part³⁶
+اون...
_ا.ت چی رو میگی؟
+اون امده؟
_کی؟
+سوهو
_هاا...سوهو کیه؟
+چند سالی میشه که ندیدمش...من میرم پیشش(خیلی ذوق میکنه)
_چی؟
(ا.ت میره پیش سوهو و چون هنوز سوهو اونو ندیده ا.ت میره و با دستش اروم میزنه به شون سوهو و اون بر میگرده)
(علامت سوهو٪)
٪بله چیه؟
+چطوری؟(لبخند)
٪چییی؟ ا.ت؟(خیلی ذوق میکنه و ا.ت رو بغل میکنه و بلند میکنه و میچرخوندش)(میدونید که چی میگم)
+سوهو بزارم زمین(لبخند و ذوق)
٪باشه(لبخند و ذوق ا.ت رو میزاره زمین)
+خیلی ساله که ندیدمت خیلی دلم برات تنگ شده بود(لبخند)
٪منم همین طور ا.ت خیلی زیاد دلم برات تنگ شده بود(لبخند)
ویو جونگکوک
دیدم که ا.ت رفت پیش یه پسره و پسره خیلی ذوق کرده ا.ت رو بغل کرد
وقتی اون کارو کرد خیلی عصبانی شدم
که دیدم دارن حرف میزن منم رفتم پیش ا.ت
_ا.ت بریم؟
٪هاا...تو کی هستی؟
_من هم خونه ای ا.ت ام
٪چیییی؟هم خو..نه.ای ا.ت؟(تعجب و عصبانیت زیاد)
_اره هم خونه اشم(پوزخند و عصبانی)
٪ا.ت این چی داره ه میگه؟؟(عصبی)
+اعم...خب راستش داستانش خیلی طولانی آیه
٪بگو ببینم
_داستانش اینکه من و ا.ت با هم توی یه خونه ایم
٪هی.. من از تو نپرسیدم(عصبی)
_تو رو ....(ا.ت میپره وسط حرفش)
+اینقدر بهس نکنید سوهو ببین منو جونگکوک توی یه خونه ایم ولی با مامانمون
٪مامانتون؟
+اره مامان
٪ولی تو که...
+اره می دونم گوش کن(ا.ت از اونجایی که مامانش میاد به سرپرستی قبولش میکنه میگه تا الان)
٪آهان... پس اینطور خیالم راحت شد(لبخند)
_چرا خیالت راحت شد؟(اخم)
٪خوشم نمیاد که ا.ت با یه پسر هم خونه باشه
_چرا اون وقت؟(اخم و عصبی)
٪ولش کن(پوزخند)
_(عصبی تر از قبل)
+خب سوهو تو اینجا چیکار میکنی؟کی برگشتی؟
٪من ۳ روزه که برگشتم کره و از این به بعد اینجا میمونم
+واقعا؟چه خوب(لبخند)
_تو ا.ت هم دیگه رو از کی میشناسین؟(عصبی و اخم)
٪منو ا.ت همین دیگه رو ۱۳سالگی که آمد شهرمون میشناسم مثل تو ۲،۳ماه نیست که میشناستمش(پوزخند)
_ولی من ا.تو خیلی بهتر از تو میشناسم(پوزخند و دست ا.ت رو میگره و میکشه طرف خودش)
۸.۳k
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.