سناریو
#سناریو
درخواستی
وقتی ازدواجمون اجباری بوده اما اونا عاشقمون شدن
نامجون: ایشون برای این که نشون بده دوستت داره هر وقت ار سرکار میاد برات گل میخره
جین: برات غذا درست میکنه و خر ذوق میشه وقتی از غذاش تعریف میکنی
یونگی: اتاقتون جدا بود ..... یه روز میاد و بهت میگه : نظرت چیه اتاقامون یکی کنیم مثل یه زن و شوهر واقعی
ا.ت: مگه ما یه زوج واقعی هستیم؟؟ مگه همو دوست داریم؟؟
یونگی: خب من که دارم
جیهوپ: بهت میگه که بهت علاقه پیدا کرده ولی تو میگی من دوستت ندارم ..... ناراحت میشه ولی همه ی تلاششو میکنه که دوستش داشته باشی
جیمین: خونه ی خانواده ها که میرید مجبورید توی یه اتاق و روی یه تخت بخوابید ... ایشون هم از فرصت استفاده میکنه و ار پشت بغلت میکنه *
ا.ت: چی کار میکنی؟؟؟
جیمین: زنمو بغل کردم مشکلی داره؟؟
ا.ت: بازیگر خوبی هستی و خیلی تو نقشت فرو رفتی ولی الان دیگه تنهاییم و نیاز به نقش بازی کردن نیست
جیمین: سرشو میکنه تو موهات* نقش بازی نمیکنم دوس.تت دارم
تهیونگ: تو یه نامه بهت میگه که بهت علاقه پیدا کرده و صبح با یه شاخه گل میزارتش روی میز کناز تخت و میره سر کار
جونگکوک: بین خودشو دیوار گیر میندازه*
ا.ت: جونگکوک چیکار میکنی؟؟؟ برو اون ور
جونگکوک: میبوستت *
ا.ت: تلاش میکنه ازش جدا شه*
جونگکوک: چونشو نگه می داره و به کارش ادامه میده* ........ دوستت دارم
ا.ت: مستی ؟؟؟.......سرت جایی خورده ؟؟؟
جونگکوک: میاد نزدیک گوشت* : مست چشاتم( بم )
درخواستی
وقتی ازدواجمون اجباری بوده اما اونا عاشقمون شدن
نامجون: ایشون برای این که نشون بده دوستت داره هر وقت ار سرکار میاد برات گل میخره
جین: برات غذا درست میکنه و خر ذوق میشه وقتی از غذاش تعریف میکنی
یونگی: اتاقتون جدا بود ..... یه روز میاد و بهت میگه : نظرت چیه اتاقامون یکی کنیم مثل یه زن و شوهر واقعی
ا.ت: مگه ما یه زوج واقعی هستیم؟؟ مگه همو دوست داریم؟؟
یونگی: خب من که دارم
جیهوپ: بهت میگه که بهت علاقه پیدا کرده ولی تو میگی من دوستت ندارم ..... ناراحت میشه ولی همه ی تلاششو میکنه که دوستش داشته باشی
جیمین: خونه ی خانواده ها که میرید مجبورید توی یه اتاق و روی یه تخت بخوابید ... ایشون هم از فرصت استفاده میکنه و ار پشت بغلت میکنه *
ا.ت: چی کار میکنی؟؟؟
جیمین: زنمو بغل کردم مشکلی داره؟؟
ا.ت: بازیگر خوبی هستی و خیلی تو نقشت فرو رفتی ولی الان دیگه تنهاییم و نیاز به نقش بازی کردن نیست
جیمین: سرشو میکنه تو موهات* نقش بازی نمیکنم دوس.تت دارم
تهیونگ: تو یه نامه بهت میگه که بهت علاقه پیدا کرده و صبح با یه شاخه گل میزارتش روی میز کناز تخت و میره سر کار
جونگکوک: بین خودشو دیوار گیر میندازه*
ا.ت: جونگکوک چیکار میکنی؟؟؟ برو اون ور
جونگکوک: میبوستت *
ا.ت: تلاش میکنه ازش جدا شه*
جونگکوک: چونشو نگه می داره و به کارش ادامه میده* ........ دوستت دارم
ا.ت: مستی ؟؟؟.......سرت جایی خورده ؟؟؟
جونگکوک: میاد نزدیک گوشت* : مست چشاتم( بم )
۱۳.۷k
۱۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.