🔹 نامه‏ایست که به دل شکسته‏ای رحمة الله علیه نوشته‏ایم:

🔹 نامه‏ایست که به دل شکسته‏ای رحمة الله علیه نوشته‏ایم:
باسم الله خیر الأسماء
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آنکه یوسف به زر ناسره بفروخته بود

🔸 ندانم خواجه در چه حال و منوال است آیا به همان شیوه پیشین و رسم دیرین خود شاد است و یا از خود سفری کرد و خبری یافت. جسارة عرض می‏شود هنوز ملک‏زاده است یا عبد الله است؟

دردمندان بسیار دیدم و از آنان ناله‏های زار زار شنیدم که آن نیکبختان از روزگار به غفلت گذشته خود می‏سوختند، و از التهاب جریان می‏جوشیدند، و از درد هجران می‏خروشیدند، و از سوز و گداز آه آتشین از کوره دل برمی‏کشیدند.


🔸 خواجه به انتظار کی نشسته و به امید چه کسی دل بسته است؟
روزگار که بگذشت و ایام جوانی و کامرانی و بالیدن به زخارف دنیوی و مقامات اعتباری به سر آمد، و اگر تقسیم هم بشود به آقا و بنده بیش از این بلکه تا این اندازه هم نمی‏رسد.

🔸 آقا باید آگاه باشد که اگر آب در یکجا بماند بو می‏گیرد مگر دریا شود و یا به‏ دریا پیوندد

و به قول عارف معروف مجدود بن آدم سنائی غزنوی:
چو ماکیان به در خانه چند بینی جور
چرا سفر نکنی چون کبوتر طیّار



🔸 خالصانه دست بدعا برآور و با دل شکسته بگو الهی:
گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود؟
پیش پایی به چراغ تو ببینم چه شود؟


و دست توسّل به دامن حجت حق ولی عصر امام زمان دراز کن و صمیمانه بگو:
به روی ما زن از ساغر گلابی‏
که خواب آلوده‏ایم ای بخت بیدار


_________________
📚 هزار و یک کلمه/جلد دوم_کلمه ی257
علامه حسن زاده ی آملی روحی فداه