@N.o.v.e.l
@N.o.v.e.l
رمان دختر مغرور
پارت اول
ارمین:یعنی چی یه بازی بود ها
ونوس:(ریلکس)صداتو واسه من بالا نبر
ارمین بلند شد و هر چی روی میز بود رو ریخت روی زمین
ارمین:من عاشقتم دیونه مگه خودت نیومدی توی چشمام نگاه کردی و گفتی عاشقمی الان میگی یه بازیه نکن تورو خدا
من عاشقتم
ونوس:ولی من عاشقت نیستم و همش یه بازی بود که بتونم تورو عاشق خودم کنم ووووووو کات تمام
همه ی شماها پسرا منو واسه پولام میخواین خوب اشکال نداره بیا اینم ۲۰ میلیون اگر هم کم بود یه تلفن بزن برات کارت به کارت میکنم
بلند شدم ارمین همینجوری نشسته بود و چشماش پر اشک شده بود خنده ای کردم و از کافه رفتم بیرون
که گوشیم زنگ خورد
دوستام:الو ونوس کجایی
ونوس:(با گریه الکی)من کات کردم بیاین دلداریم بدین
دوستام:دختر تو کی میخوای دست از این کارات برداری تا حالا میدونی چقدر با احساسات بقیه بازی کردی
ونوس:حالا مگه چیشد یه کوچولو شیطنت😂کجایین لیکن بفرست میام پیشتون
سوار ماشین شدم و راه افتادم
خوب حالا نوبت معرفی هستش
من ونوسم ۲۵ سالمه تک فرزندم میشه گفت برادر و خواهر دیگه هم دارم ولی از زنای دیگه بابام بردار و خواهر ناتنی وایییی چندشم شد اصلا اونارو به آدم حسابشون نمیکنم
بابام ۱۲ تا زن داره ولی رئیس همشون مامانمه
به خاطر کاری که بابام با مامانم کرد اصلا دوست ندارم عاشق کسی بشم چون میدونم عاقبت منم شاید همینی که مامانم داره رو داشته باشم
بلاخره رسیدم از ماشین پیاده شدم رفتم پیش دوستام
همه آنجا خانم بودن
ونوس:بچه ها چرا اینجا همه خانم هستن پس پسرا کجان
دوستام:تو هم که فقط بلدی با احساسات بقیه بازی کنی بیا یکم برقصیم بیخیال باش
نوشیدنی نخوردم تا موقعه برگشت به خونه تصادف نکنم
از مهمونی اومدم بیرون که چشمم به یه پسر افتاد خوشتیپ بود خوش هیکل خوشگل هم بود خواستم مخشو بزنم برای همین
لپامو قرمز کردم که انگار اره مست کردم و حالم خرابه
ونوس:وااااای حالم دیگه داره بهم میخوره دیگه نوشیدنی نمیخوام
نگاهی بهم کرد
خواستم سوار ماشین بشم که دستمو گرفت منو به سمت خودش کشید
ناشناس:داری چیکار میکنی شما حالت خوب نیست نمیتونی رانندگی کنی
ونوس:تو کی هستی من میخوام رانندگی کنم اصلا ول کن
یه لحظه ببینم تو اومدی منو نجات بدی
دستامو انداختم دور گردنش
ناشناس:آره اومدم نجاتت بدم نکنه میخواستی بزارم سوار ماشین بشی
صورتمو نزدیک کردم به صورتش
ونوس:دوسم داری
ناشناس:نه ببین اشتباه متوجه شدی
ونوس:نه من اشتباه متوجه نشدم تو دوسم داری پس من میخوام لباتو ببوسم
لبامو به لباش نزدیک کردم دیرم واقعا داره خوشش میاد و مانع نمیشه سری حالمو خراب کردم و سریع بدو بدو رفتم دستشویی
رمان دختر مغرور
پارت اول
ارمین:یعنی چی یه بازی بود ها
ونوس:(ریلکس)صداتو واسه من بالا نبر
ارمین بلند شد و هر چی روی میز بود رو ریخت روی زمین
ارمین:من عاشقتم دیونه مگه خودت نیومدی توی چشمام نگاه کردی و گفتی عاشقمی الان میگی یه بازیه نکن تورو خدا
من عاشقتم
ونوس:ولی من عاشقت نیستم و همش یه بازی بود که بتونم تورو عاشق خودم کنم ووووووو کات تمام
همه ی شماها پسرا منو واسه پولام میخواین خوب اشکال نداره بیا اینم ۲۰ میلیون اگر هم کم بود یه تلفن بزن برات کارت به کارت میکنم
بلند شدم ارمین همینجوری نشسته بود و چشماش پر اشک شده بود خنده ای کردم و از کافه رفتم بیرون
که گوشیم زنگ خورد
دوستام:الو ونوس کجایی
ونوس:(با گریه الکی)من کات کردم بیاین دلداریم بدین
دوستام:دختر تو کی میخوای دست از این کارات برداری تا حالا میدونی چقدر با احساسات بقیه بازی کردی
ونوس:حالا مگه چیشد یه کوچولو شیطنت😂کجایین لیکن بفرست میام پیشتون
سوار ماشین شدم و راه افتادم
خوب حالا نوبت معرفی هستش
من ونوسم ۲۵ سالمه تک فرزندم میشه گفت برادر و خواهر دیگه هم دارم ولی از زنای دیگه بابام بردار و خواهر ناتنی وایییی چندشم شد اصلا اونارو به آدم حسابشون نمیکنم
بابام ۱۲ تا زن داره ولی رئیس همشون مامانمه
به خاطر کاری که بابام با مامانم کرد اصلا دوست ندارم عاشق کسی بشم چون میدونم عاقبت منم شاید همینی که مامانم داره رو داشته باشم
بلاخره رسیدم از ماشین پیاده شدم رفتم پیش دوستام
همه آنجا خانم بودن
ونوس:بچه ها چرا اینجا همه خانم هستن پس پسرا کجان
دوستام:تو هم که فقط بلدی با احساسات بقیه بازی کنی بیا یکم برقصیم بیخیال باش
نوشیدنی نخوردم تا موقعه برگشت به خونه تصادف نکنم
از مهمونی اومدم بیرون که چشمم به یه پسر افتاد خوشتیپ بود خوش هیکل خوشگل هم بود خواستم مخشو بزنم برای همین
لپامو قرمز کردم که انگار اره مست کردم و حالم خرابه
ونوس:وااااای حالم دیگه داره بهم میخوره دیگه نوشیدنی نمیخوام
نگاهی بهم کرد
خواستم سوار ماشین بشم که دستمو گرفت منو به سمت خودش کشید
ناشناس:داری چیکار میکنی شما حالت خوب نیست نمیتونی رانندگی کنی
ونوس:تو کی هستی من میخوام رانندگی کنم اصلا ول کن
یه لحظه ببینم تو اومدی منو نجات بدی
دستامو انداختم دور گردنش
ناشناس:آره اومدم نجاتت بدم نکنه میخواستی بزارم سوار ماشین بشی
صورتمو نزدیک کردم به صورتش
ونوس:دوسم داری
ناشناس:نه ببین اشتباه متوجه شدی
ونوس:نه من اشتباه متوجه نشدم تو دوسم داری پس من میخوام لباتو ببوسم
لبامو به لباش نزدیک کردم دیرم واقعا داره خوشش میاد و مانع نمیشه سری حالمو خراب کردم و سریع بدو بدو رفتم دستشویی
۴.۶k
۱۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.