ایمجین از Namjoon
داشت به مشکلات بعد از مدرسه اش فکر می کرد
دوباره باید شاهد دعوا های بی وقفه پدر و مادرش باشه
اصلا... پایان بخشیدن به این زندگی کوفتی خوب...
رشته افکارش با شنیدن افتادن صندلی از هم گسسته
شد
سمت صدا برگشت و بله...
یکی از چیز های دیگه ای که دوست نداشت این بود که این موقع سال خرگوش زیاد از سمت جنگل به شهر می اومدن
+ آخییی... کیوتی تو چه نازی!
اصلا حواسش به ا/ت توی کلاس نبود...
- مثل اینکه سردشه
ا/ت لبخند خوشگل و انرژی بخشی زد و گفت:
+ اوهوم... میگم... می تونیم تو خوابگاه با هم بزرگش کنیم
- من وقت برای این...
+ خواهش می کنم... طبق گفته های بچه های اتاق تو دقیقا دیوار به دیوار مال منه... لطفا نامجونا
- هوففف...برش دار بریم هویج بگیریم
+ مرسیییی
✓ #madi ~ #Namjoon ~ #BTS ❜
⊸ @army_bts_ot7
دوباره باید شاهد دعوا های بی وقفه پدر و مادرش باشه
اصلا... پایان بخشیدن به این زندگی کوفتی خوب...
رشته افکارش با شنیدن افتادن صندلی از هم گسسته
شد
سمت صدا برگشت و بله...
یکی از چیز های دیگه ای که دوست نداشت این بود که این موقع سال خرگوش زیاد از سمت جنگل به شهر می اومدن
+ آخییی... کیوتی تو چه نازی!
اصلا حواسش به ا/ت توی کلاس نبود...
- مثل اینکه سردشه
ا/ت لبخند خوشگل و انرژی بخشی زد و گفت:
+ اوهوم... میگم... می تونیم تو خوابگاه با هم بزرگش کنیم
- من وقت برای این...
+ خواهش می کنم... طبق گفته های بچه های اتاق تو دقیقا دیوار به دیوار مال منه... لطفا نامجونا
- هوففف...برش دار بریم هویج بگیریم
+ مرسیییی
✓ #madi ~ #Namjoon ~ #BTS ❜
⊸ @army_bts_ot7
۹.۱k
۰۶ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.