پارت۵۳(دردعشق)
از زبان لیانا
صبح بیدار شدم و به خودم رسیدگی کردم با یادآوری دعوای دیشب من و تهیونگ باز تمام امیدم رو برای ادامه دادن روزه از دست دادم
سومین گناه نکرده که باباش دوسش نداره ولی اگه مامانش زن مورد علاقه تهیونگ بود هیچوقت اینجوری نسبت بهش بی توجه نمیشد
نگرانش شدم و رفتم توی اتاقش تا ببینمش توی این عمارت سرد که مجبورم با تیهونگ سر و کله بزنم تنها امیدم پسرمه
توی اتاقش نبود
معمولا میره پیش تهیان که ازش سوالای علمی بپرسه و بازی کنه
رفتم سمت اتاق تهیان و در زدم اما صدایی نشنیدم
در رو باز کردم و با صحنه ای رویایی روبه رو شدم
سومین مثل یه ببرکوچولو توی بغل عموش که تهیان باشه جمع شده بود و خوابیده بودن
تا خودآگاه لبخندی روی لبم اومد
پس یه نفر هست که اگه من نباشم پسرم رو دوست داشته باشه((دلم خیلی براش میسوزه🙂💔))
حتی اون دختری که اونشب اومد خونمون هم مهربون بود میتونم به اون و تهیان اعتماد کنم و توی غروب خورشیدم چشمامو ببندم و با پسرم خداحافظی کنم؟
((امشب قرار نبود پارت بزارم ولی این پارت رو داشته باشید که ادامه این پارت هم فردا بزارم و از اتفاقات خاصی با خبر بشید فردا))
صبح بیدار شدم و به خودم رسیدگی کردم با یادآوری دعوای دیشب من و تهیونگ باز تمام امیدم رو برای ادامه دادن روزه از دست دادم
سومین گناه نکرده که باباش دوسش نداره ولی اگه مامانش زن مورد علاقه تهیونگ بود هیچوقت اینجوری نسبت بهش بی توجه نمیشد
نگرانش شدم و رفتم توی اتاقش تا ببینمش توی این عمارت سرد که مجبورم با تیهونگ سر و کله بزنم تنها امیدم پسرمه
توی اتاقش نبود
معمولا میره پیش تهیان که ازش سوالای علمی بپرسه و بازی کنه
رفتم سمت اتاق تهیان و در زدم اما صدایی نشنیدم
در رو باز کردم و با صحنه ای رویایی روبه رو شدم
سومین مثل یه ببرکوچولو توی بغل عموش که تهیان باشه جمع شده بود و خوابیده بودن
تا خودآگاه لبخندی روی لبم اومد
پس یه نفر هست که اگه من نباشم پسرم رو دوست داشته باشه((دلم خیلی براش میسوزه🙂💔))
حتی اون دختری که اونشب اومد خونمون هم مهربون بود میتونم به اون و تهیان اعتماد کنم و توی غروب خورشیدم چشمامو ببندم و با پسرم خداحافظی کنم؟
((امشب قرار نبود پارت بزارم ولی این پارت رو داشته باشید که ادامه این پارت هم فردا بزارم و از اتفاقات خاصی با خبر بشید فردا))
۱۷.۴k
۲۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.