تکپارتی:عصر پاییزی
تک پارتی کیم نامجون
عصر پاییزی
---------------------
(ا/ت)
اروم شیشه ی ماشین رو کشیدم پایین و دستمو از پنجره بیرون بردم و گذاشتم انگشتان حرکت وزش باد رو بین خودشون احساس کنن باد لابه لای موهام میپیچید و با موزیک فرانسوی کلاسیکی ک از ضبط ماشین پخش میشد واایب قشنگی ک نمیشد توی کلمه ها توصیفش کنم و بهم میداد ....
من از همین فاصله ی کوچیکی ک بینمونه هم میتونم لبخندتو حس کنم ...
با اینکه چهرتو نمیبنیم ولی برای فهمیدن اینکه لبخند میزنی نیازی ب برگشتن ندارم
وقتی تو لبخند میزنی دنیا ی جور دیگس
درختا سبز ترن ....
اواز پرنده ها شاد تره....
گیاها با شادی بیشتری با باد هم رقص میشن ...
لبخند تو کل دنیا رو تغییر میده ...
لبخند تو ب جهان انگیزه ی بودن میده ...
و لبخند تو بیشتر از همه ی من انگیزه ی نفس کشیدن میده...
و من اینجوری فهمیدم ک تو داری لبخند میزنی
چون جهان اون لحظه ب صدا در اومد و خبر خندیدنت رو ب باد سپرد تا کل جهان با لبخندت شاد شن
وقتی گرمای دستتو روی دستم احساس کردم کافی بود سرمو برگردونم تا با لبخندت رو به رو شم ...تا چشمات رو ببینم ک منو بی رحمانه تر از هر اقیانوسی توی خودش غرق میکنه ....
اروم سرمو سمتت برگردوندم و کسی رو دیدم ک باعث خوشحالی تموم جهان میشه....کسی ک هر موقع ناراحته اسمون براش گریه میکنه ....برای همینه ک من بارون رو دوس ندارم...
چون غم تو باعث بارون میشه ...
دیدم ک اروم لب زدی ;یکم دیگه مونده تا برسیم ...
ولی من هیچ عجله ای نداشتم ...تا وقتی ک دستت روی دستمه و داریم مثل همیشه ب اهنگ های فرانسوی گوش میدیم و میزاریم باد لابه لای موهامون بپیچه و ب ساز خودش ما رو ب حرکت در بیاره .....من ب هیچی نیاز ندارم ...جز تو...جز لبخند تو....
اروم سرمو ب پشتی صندلی تکیه دادم و ب نیم رخت ک با دقت ب جاده ی پر درخت خیره شده بودی زل زدم....
شاید اگ ی عکسو چند بار ببینی ازش خسته بشی ...ولی خدا جوری تو رو نقاشی کرده ک هر بار برای من جدید ترین و زیباترین تابلوی جهانی ...
برگشتی سمتم و لبخند کوچیکی زدی ولی نمیدونستی ک همون ابخند باعث زنده شدم جهان میشه
نام: ب چی خیره شدی ؟
لبخند زدم
+یعنی خودت جوابشو نمیدونی ؟
نام ; دوست دارم از زبون خودت بشنوم
نفس عمیقی کشیدم و ب جاده خیره شدم ...
+ ب کسی ک خندش باعث خوشحالی طبیعت و غمش گریه ی اسمونه....امروز اسمون افتابیه...پس تو هم خوشحالی هیچوقت ناراحت نباش نامجونا....من بارون رو دوس ندارم....
خنده ی کوچیکی کردی و اروم دستمو فشار دادی ...
نام;چرا باید ناراحت باشم؟تا وقتی ک ی سنجاب کوچولو ک همش باید از روی لوستر بیارمش پایین رو دارم؟تازه همش بادوم هامم میخوره....
اروم خم شد سمتم و بوسه ی کوچیکی روی بینیم زد
ای کاش میشد زمان همون موقعی ک داریم نهایت لذت رو میبریم متوقف میشد و تا ابد توی همون جاده ی سرسبز توی عصر پاییزی میموندیم ....ولی لحظه هایی ک من با تو هستم همشون جزو خاطرات فراموش نشدنی ای هستن ک همیشه توی ذهنم و قلبم دارمشون و این خوشحال کننده ترین لحظه ی زندگی من و تو نبود ....
من و تو اول راه بودیم و هنوز کلی خاطره ی خوب داریم ک با هم بسازیمشون ....
و اون عصر پاییزی یکی از هزاران لحظاتمون با هم بود ...
لحظاتی ک هیچوقت فراموش نمیشن
لاییییککککک؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
کامنت ایا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چ وایبی بهتون داد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
عصر پاییزی
---------------------
(ا/ت)
اروم شیشه ی ماشین رو کشیدم پایین و دستمو از پنجره بیرون بردم و گذاشتم انگشتان حرکت وزش باد رو بین خودشون احساس کنن باد لابه لای موهام میپیچید و با موزیک فرانسوی کلاسیکی ک از ضبط ماشین پخش میشد واایب قشنگی ک نمیشد توی کلمه ها توصیفش کنم و بهم میداد ....
من از همین فاصله ی کوچیکی ک بینمونه هم میتونم لبخندتو حس کنم ...
با اینکه چهرتو نمیبنیم ولی برای فهمیدن اینکه لبخند میزنی نیازی ب برگشتن ندارم
وقتی تو لبخند میزنی دنیا ی جور دیگس
درختا سبز ترن ....
اواز پرنده ها شاد تره....
گیاها با شادی بیشتری با باد هم رقص میشن ...
لبخند تو کل دنیا رو تغییر میده ...
لبخند تو ب جهان انگیزه ی بودن میده ...
و لبخند تو بیشتر از همه ی من انگیزه ی نفس کشیدن میده...
و من اینجوری فهمیدم ک تو داری لبخند میزنی
چون جهان اون لحظه ب صدا در اومد و خبر خندیدنت رو ب باد سپرد تا کل جهان با لبخندت شاد شن
وقتی گرمای دستتو روی دستم احساس کردم کافی بود سرمو برگردونم تا با لبخندت رو به رو شم ...تا چشمات رو ببینم ک منو بی رحمانه تر از هر اقیانوسی توی خودش غرق میکنه ....
اروم سرمو سمتت برگردوندم و کسی رو دیدم ک باعث خوشحالی تموم جهان میشه....کسی ک هر موقع ناراحته اسمون براش گریه میکنه ....برای همینه ک من بارون رو دوس ندارم...
چون غم تو باعث بارون میشه ...
دیدم ک اروم لب زدی ;یکم دیگه مونده تا برسیم ...
ولی من هیچ عجله ای نداشتم ...تا وقتی ک دستت روی دستمه و داریم مثل همیشه ب اهنگ های فرانسوی گوش میدیم و میزاریم باد لابه لای موهامون بپیچه و ب ساز خودش ما رو ب حرکت در بیاره .....من ب هیچی نیاز ندارم ...جز تو...جز لبخند تو....
اروم سرمو ب پشتی صندلی تکیه دادم و ب نیم رخت ک با دقت ب جاده ی پر درخت خیره شده بودی زل زدم....
شاید اگ ی عکسو چند بار ببینی ازش خسته بشی ...ولی خدا جوری تو رو نقاشی کرده ک هر بار برای من جدید ترین و زیباترین تابلوی جهانی ...
برگشتی سمتم و لبخند کوچیکی زدی ولی نمیدونستی ک همون ابخند باعث زنده شدم جهان میشه
نام: ب چی خیره شدی ؟
لبخند زدم
+یعنی خودت جوابشو نمیدونی ؟
نام ; دوست دارم از زبون خودت بشنوم
نفس عمیقی کشیدم و ب جاده خیره شدم ...
+ ب کسی ک خندش باعث خوشحالی طبیعت و غمش گریه ی اسمونه....امروز اسمون افتابیه...پس تو هم خوشحالی هیچوقت ناراحت نباش نامجونا....من بارون رو دوس ندارم....
خنده ی کوچیکی کردی و اروم دستمو فشار دادی ...
نام;چرا باید ناراحت باشم؟تا وقتی ک ی سنجاب کوچولو ک همش باید از روی لوستر بیارمش پایین رو دارم؟تازه همش بادوم هامم میخوره....
اروم خم شد سمتم و بوسه ی کوچیکی روی بینیم زد
ای کاش میشد زمان همون موقعی ک داریم نهایت لذت رو میبریم متوقف میشد و تا ابد توی همون جاده ی سرسبز توی عصر پاییزی میموندیم ....ولی لحظه هایی ک من با تو هستم همشون جزو خاطرات فراموش نشدنی ای هستن ک همیشه توی ذهنم و قلبم دارمشون و این خوشحال کننده ترین لحظه ی زندگی من و تو نبود ....
من و تو اول راه بودیم و هنوز کلی خاطره ی خوب داریم ک با هم بسازیمشون ....
و اون عصر پاییزی یکی از هزاران لحظاتمون با هم بود ...
لحظاتی ک هیچوقت فراموش نمیشن
لاییییککککک؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
کامنت ایا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چ وایبی بهتون داد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
۲۵.۲k
۱۹ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.