جوجه مافیا
ا.ت اسم جیمین را دیگه فهمیده مثلا حالا خودتون فرض کنید چجوری دیگه🥴*
ویو ا.ت
فقط گریه می کردم . چون استقامت میکردم که اون مرده بخواد لباسم را بکنه یقه ی لباسم را پاره کرد که جیمین انقد اعصبانی شد که فقط کتکش میزد که دیگه بس کرد و اومد سمتم و بغلم کرد و موهام را نوازش میکرد. با لحن مهربونی بهم گفت
جیمین:ترسیدی؟
ا.ت:*با سر تایید میکنه*
جیمین:هنوزم میترسی؟*مهربون*
ا.ت به جیمین نگاه میکنه و حرفش را تایید میکنه
(چشم تو چشم میشن)
ویو ا.ت
وقتی با هاش حرف میزنم یا چشم تو چشم میشم قلبم مثل چی میتپه
ویو جیمین
وقتی با هاش حرف میزنم یا چشم تو چشم میشم قلبم مثل چی میتپه
جیمین:چیزی نیست من پیشتم از هیچی نترس
ا.ت:اوهوم،مرسی که نجاتم دادی یه درهواست دارم ازت
جیمین:چی میخوای،هوم؟؟ *مهربون*
ا.ت:میشه سرمو بزارم روی شونهات لطفا؟
جیمین:باشه*مهربون*
علامت خودم:$
$:ا.ت سرش را میزارهع روی شونه ی جیمین و انقدر گریه میکنه تا بلاخره از دست زندگی،باباش و ...... خالی میشه و از جیمین تشکر میکنه که بهش داداری داد،ارومش کرد و اجازه داد سرش را بزاره روی شونه اش
$:جیمین از اتاق ا.ت میره بیرون و ا.ت هم میخوابه
ویوجیمین
یهو حس کردم دستی دور کمرم حلقه شده میدونستم کیه کسی که ازش متنفرم و کسی که جز یک هر*زه چیزی نیست اون کسی نیست جز کاریلا با کلافگی و سردی و جدیت همراه با داد گفتم
جیمین:چته باز چی میخوای؟ها؟ *ها را با داد بلند گفت جوری که ا.ت بیدار شد*
شرط ها : ۱۰لایک،۱۰کامنت
ویو ا.ت
فقط گریه می کردم . چون استقامت میکردم که اون مرده بخواد لباسم را بکنه یقه ی لباسم را پاره کرد که جیمین انقد اعصبانی شد که فقط کتکش میزد که دیگه بس کرد و اومد سمتم و بغلم کرد و موهام را نوازش میکرد. با لحن مهربونی بهم گفت
جیمین:ترسیدی؟
ا.ت:*با سر تایید میکنه*
جیمین:هنوزم میترسی؟*مهربون*
ا.ت به جیمین نگاه میکنه و حرفش را تایید میکنه
(چشم تو چشم میشن)
ویو ا.ت
وقتی با هاش حرف میزنم یا چشم تو چشم میشم قلبم مثل چی میتپه
ویو جیمین
وقتی با هاش حرف میزنم یا چشم تو چشم میشم قلبم مثل چی میتپه
جیمین:چیزی نیست من پیشتم از هیچی نترس
ا.ت:اوهوم،مرسی که نجاتم دادی یه درهواست دارم ازت
جیمین:چی میخوای،هوم؟؟ *مهربون*
ا.ت:میشه سرمو بزارم روی شونهات لطفا؟
جیمین:باشه*مهربون*
علامت خودم:$
$:ا.ت سرش را میزارهع روی شونه ی جیمین و انقدر گریه میکنه تا بلاخره از دست زندگی،باباش و ...... خالی میشه و از جیمین تشکر میکنه که بهش داداری داد،ارومش کرد و اجازه داد سرش را بزاره روی شونه اش
$:جیمین از اتاق ا.ت میره بیرون و ا.ت هم میخوابه
ویوجیمین
یهو حس کردم دستی دور کمرم حلقه شده میدونستم کیه کسی که ازش متنفرم و کسی که جز یک هر*زه چیزی نیست اون کسی نیست جز کاریلا با کلافگی و سردی و جدیت همراه با داد گفتم
جیمین:چته باز چی میخوای؟ها؟ *ها را با داد بلند گفت جوری که ا.ت بیدار شد*
شرط ها : ۱۰لایک،۱۰کامنت
۲۰۲
۲۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.