دوست برادرم 6...
ویو ا.ت
کل خونه رو داشتم دنبالش می دوییدم که
یادم افتاد من باهاشون قهر بودم
با هر قدم که سمت مبل بر می داشتم
پامو می کوبیدم به زمین باز همشون شک
شدن چرا اینجوری می کنم جیمین که اومده
بود کنارم نشست
×: آبجی (بغض)
+: جیمین!
×: ا.ت معذرت می خواهم من
واقعاً پشیمونم (گریه)
(بیشعور گریه بچمو درآورد🔪)
+: باشه باشه جیمین بخشیدمت
گریه نکن
×: وا هق واقعا؟
+: اره دیگه گریه نکن
×: باش
+: بیا بغلم
تا جیمین می خواست بیاد بغلم
لیا اومد بغلم
~: تو برو اونور جیمین
×: یااااااااااا
~: من بزرگش کردم دهنتو ببند
×: هیییییییی خواهر منههههه
(این بحث ادامه دارد)
(«نیم ساعت بعد»)
_: اصلا مال هیچ کدوم نی مال منه
+×~ و اعضا: .....
_: ها؟
~: نخیر
_: وا😐
+: الان سر من جنگه (خر ذوق)
×~_: رو به ا.ت←😐
+: چیه دروغ میگم؟
~: اهم اهم
+: هوم؟
~: ا.ت یادت رفته (ناراحت)
+: چیو؟
~: همون چیزی که تو ایران اتفاق افتاد رو (بغض)
+: واییییی حالا باید چه گلی بریزیم رو سرمون
کیه؟
~: پس فردا (گریه)
+: وای نه!
×: چی شده؟
_: اتفاقی افتاده؟
( کوک: ببخشید ما اینجا هویجیم؟ پ.ن: وا چرا
جین: بخاطر اینکه هیچی نمی گیریم
پ.ن: آها نه خیارین☺️ نامجون: یاااا ما هم
می خوایم یه چی بگیم خو پ.ن: فعلا بزارین این
چهار زوج عاشق به کارشون برسن اه
شوگا: اصلا به چپم من میرم بخوابم جیهوپ: منم میام)
+: معلومه اتفاقی افتاده(نگران)
_×: خوب چی شده؟
+: قرارها لیا ازدواج اجباری کنه
×: چی؟
+: اره قرار بود توی ایران ازدواج کنه
اما چون رو عشق و علاقه نبود
هر دو فرار کردیم
×: با چی؟
+: با بورسیه
_:... (مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد)
و....
خمارییییییییی
برای پارت آخر کی منتظره؟
الان بزارمش یا فردا؟
کل خونه رو داشتم دنبالش می دوییدم که
یادم افتاد من باهاشون قهر بودم
با هر قدم که سمت مبل بر می داشتم
پامو می کوبیدم به زمین باز همشون شک
شدن چرا اینجوری می کنم جیمین که اومده
بود کنارم نشست
×: آبجی (بغض)
+: جیمین!
×: ا.ت معذرت می خواهم من
واقعاً پشیمونم (گریه)
(بیشعور گریه بچمو درآورد🔪)
+: باشه باشه جیمین بخشیدمت
گریه نکن
×: وا هق واقعا؟
+: اره دیگه گریه نکن
×: باش
+: بیا بغلم
تا جیمین می خواست بیاد بغلم
لیا اومد بغلم
~: تو برو اونور جیمین
×: یااااااااااا
~: من بزرگش کردم دهنتو ببند
×: هیییییییی خواهر منههههه
(این بحث ادامه دارد)
(«نیم ساعت بعد»)
_: اصلا مال هیچ کدوم نی مال منه
+×~ و اعضا: .....
_: ها؟
~: نخیر
_: وا😐
+: الان سر من جنگه (خر ذوق)
×~_: رو به ا.ت←😐
+: چیه دروغ میگم؟
~: اهم اهم
+: هوم؟
~: ا.ت یادت رفته (ناراحت)
+: چیو؟
~: همون چیزی که تو ایران اتفاق افتاد رو (بغض)
+: واییییی حالا باید چه گلی بریزیم رو سرمون
کیه؟
~: پس فردا (گریه)
+: وای نه!
×: چی شده؟
_: اتفاقی افتاده؟
( کوک: ببخشید ما اینجا هویجیم؟ پ.ن: وا چرا
جین: بخاطر اینکه هیچی نمی گیریم
پ.ن: آها نه خیارین☺️ نامجون: یاااا ما هم
می خوایم یه چی بگیم خو پ.ن: فعلا بزارین این
چهار زوج عاشق به کارشون برسن اه
شوگا: اصلا به چپم من میرم بخوابم جیهوپ: منم میام)
+: معلومه اتفاقی افتاده(نگران)
_×: خوب چی شده؟
+: قرارها لیا ازدواج اجباری کنه
×: چی؟
+: اره قرار بود توی ایران ازدواج کنه
اما چون رو عشق و علاقه نبود
هر دو فرار کردیم
×: با چی؟
+: با بورسیه
_:... (مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد)
و....
خمارییییییییی
برای پارت آخر کی منتظره؟
الان بزارمش یا فردا؟
۱۳.۶k
۱۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.