⁉ ️ از سال های ابتدایی شروع پخش برنامه نود تا همین چند سا
⁉ ️ از سالهای ابتدایی شروع پخش برنامه نود تا همین چند سال پیش، بدون شک این برنامه یکی از تأثیرگذارترین برنامههای صدا و سیما بود و این تأثیر به خوبی در بدنه فوتبال کشور هم حس میشد؛ اتاق فکر این برنامه اقدمات مثبت و بعضا منفی متعددی را در زمینه فوتبال ایران انجام دادند و میدهند. اما آنچه واضح است ایناست که در سالهای اخیر از تأثیرگذاری این برنامه کم شده و حتی جایگاه نود در صدر محبوبترینهای صدا و سیما متزلزل شده؛ حالا با گسترش شبکههای مجازی لازم نیست برای دیدن گلها و لحظات بازیهای لیگ برتر و نظرات کارشناسان تا دوشنبه شب منتظر بمانید، حالا میتوان همه اخبار و اطلاعات و حواشی مربوط به هربازی را تنها چندساعت پساز پایان آن در پیجها و کانالهای مختلف یافت.
❗ ️ این گردش باز اطلاعات همچنین تهدید جدی برای امپراتوری خبرگزاریها و سایر رسانههای خبری است، حالا یک بازیکن میتواند با انتشار یک استوری ساده تمام مطالب کذب روزنامهها و سایتهای خبرگزاری را تکذیب کند و همین امر موجب شده اعتماد عمومی به این رسانهها کمتر شود و رسانههای مکتوب به شکل سنتی با افت فاحش فروش مواجه شوند.
❗ ️ قطعا همه آنهایی که تغییرات جدید در نحوه اطلاعرسانی را به ضرر خود میبینند قبل از هرکسی صدای زنگ خطر را شنیدهاند و به دنبال کاهش ضرر خود در پی این تغییرات برآمدهاند، بدیهی است نخستین گام حضور آنها در فضای مجازی در کنار ادامه فعالیت به شکل سنتیاست؛ اما گاهی اوقات هم راهکار را در بدبین کردن مردم به فضای رسانهای جدید و مخدوش کردن چهره فضای مجازی میبینند، کما اینکه مشاهده شد برخی خبرگزاریهای وابسته به نهاد قدرت از فیلتر شدن تلگرام استقبال کردند!
❗ ️ برخی از آنها هم میکوشند در راستای همان بدبین کردن مردم، هر اتفاق ناگواری را به فضای مجازی و صفحات هواداری ارتباط دهند. امثال عادل فردوسیپور و پژمان راهبر که حالا رسانههایشان با اقبال عمومی کمتری مواجه شده مدام در تلاشند خشونتهای بیرونی هوادران فوتبال را به صفحات هواداری در فضای مجازی ربط دهند، در صورتی که خود آنها قطعا بهتر از هرکسی میدانند محتوای این قبیل رسانههای نوظهور تعیین کننده خط مشی هوادران نیست بلکه صرفا مانیتوری از وضع هوادرای فوتبال در کشور ماست چرا که قطعا پیج یا کانالی که همسو با اکثیرت هواداران نباشد به حاشیه رانده میشود و با کاهش مخاطب روبرو میشود و اصولا در فضایی که هررسانهای تنها با یک لمس "آنفالو" میشود هیچکس نمیتواند برای دیگری خط مشی تبیین کند و باید ریشه این خشونت در جای دیگری جستوجو شود؛ مگر در زمان اوج هولیگانیسم در فوتبال انگلستان یا حتی خشونت در ورزشگاههای ایران که بعضا در دهه ۷۰ و ۸۰ مشاهده میشد صفحات هواداری وجود داشتند؟
❗ ️ اخیرا نیز این رسانهها نهایت تلاش خود را برای سودجویی از مرگ یکی از هواداران فوتبال به کار بستند و تلاش میکنند فضای مجازی را عامل آن نشان دهند، در حالی که قطعا اگر تبعیضهای دولتی نبود میزان حساسیت در مورد آن بازی تا آن حد بالا نمیگرفت؛ تبعیضهای بزرگ و کوچک و تلاشها برای ملی نشان دادن بازیهای باشگاهی که دستاوردی به جز نفرت و دلزده شدن عموم هوادرانِ سایر تیمها و در نتیجه رواج خشونت نداشت، طبیعی است در هواداری که به راحتی شاهد خورده شدن حق تیمش است، این فشارهای عصبی به شکل خشونت بروز پیدا کند. از طرفی این رسانهها که پیشاز این تمایلات رنگی خود را نشان داده بودند حالا میتوانند با یک تیر دو نشان بزنند و هم چهره صفحات هوادرای را مخدوش کنند و هم چهره هوادران استقلال را. در عین حال پیشاز این نیز در سکوت رسانههای خبری، یک هوادار استقلال بعد از یکی از دربیها به قتل رسید و متأسفانه تا این حد مورد توجه قرار نگرفت و حتی در همین مورد اخیر هم خشونت و دست به اسلحه شدن از طرف مقتول شروع شده و اگر به دنبال مقصر میگردید، خود وی هم باید جز گزینهها باشد.
❗ ️ این گردش باز اطلاعات همچنین تهدید جدی برای امپراتوری خبرگزاریها و سایر رسانههای خبری است، حالا یک بازیکن میتواند با انتشار یک استوری ساده تمام مطالب کذب روزنامهها و سایتهای خبرگزاری را تکذیب کند و همین امر موجب شده اعتماد عمومی به این رسانهها کمتر شود و رسانههای مکتوب به شکل سنتی با افت فاحش فروش مواجه شوند.
❗ ️ قطعا همه آنهایی که تغییرات جدید در نحوه اطلاعرسانی را به ضرر خود میبینند قبل از هرکسی صدای زنگ خطر را شنیدهاند و به دنبال کاهش ضرر خود در پی این تغییرات برآمدهاند، بدیهی است نخستین گام حضور آنها در فضای مجازی در کنار ادامه فعالیت به شکل سنتیاست؛ اما گاهی اوقات هم راهکار را در بدبین کردن مردم به فضای رسانهای جدید و مخدوش کردن چهره فضای مجازی میبینند، کما اینکه مشاهده شد برخی خبرگزاریهای وابسته به نهاد قدرت از فیلتر شدن تلگرام استقبال کردند!
❗ ️ برخی از آنها هم میکوشند در راستای همان بدبین کردن مردم، هر اتفاق ناگواری را به فضای مجازی و صفحات هواداری ارتباط دهند. امثال عادل فردوسیپور و پژمان راهبر که حالا رسانههایشان با اقبال عمومی کمتری مواجه شده مدام در تلاشند خشونتهای بیرونی هوادران فوتبال را به صفحات هواداری در فضای مجازی ربط دهند، در صورتی که خود آنها قطعا بهتر از هرکسی میدانند محتوای این قبیل رسانههای نوظهور تعیین کننده خط مشی هوادران نیست بلکه صرفا مانیتوری از وضع هوادرای فوتبال در کشور ماست چرا که قطعا پیج یا کانالی که همسو با اکثیرت هواداران نباشد به حاشیه رانده میشود و با کاهش مخاطب روبرو میشود و اصولا در فضایی که هررسانهای تنها با یک لمس "آنفالو" میشود هیچکس نمیتواند برای دیگری خط مشی تبیین کند و باید ریشه این خشونت در جای دیگری جستوجو شود؛ مگر در زمان اوج هولیگانیسم در فوتبال انگلستان یا حتی خشونت در ورزشگاههای ایران که بعضا در دهه ۷۰ و ۸۰ مشاهده میشد صفحات هواداری وجود داشتند؟
❗ ️ اخیرا نیز این رسانهها نهایت تلاش خود را برای سودجویی از مرگ یکی از هواداران فوتبال به کار بستند و تلاش میکنند فضای مجازی را عامل آن نشان دهند، در حالی که قطعا اگر تبعیضهای دولتی نبود میزان حساسیت در مورد آن بازی تا آن حد بالا نمیگرفت؛ تبعیضهای بزرگ و کوچک و تلاشها برای ملی نشان دادن بازیهای باشگاهی که دستاوردی به جز نفرت و دلزده شدن عموم هوادرانِ سایر تیمها و در نتیجه رواج خشونت نداشت، طبیعی است در هواداری که به راحتی شاهد خورده شدن حق تیمش است، این فشارهای عصبی به شکل خشونت بروز پیدا کند. از طرفی این رسانهها که پیشاز این تمایلات رنگی خود را نشان داده بودند حالا میتوانند با یک تیر دو نشان بزنند و هم چهره صفحات هوادرای را مخدوش کنند و هم چهره هوادران استقلال را. در عین حال پیشاز این نیز در سکوت رسانههای خبری، یک هوادار استقلال بعد از یکی از دربیها به قتل رسید و متأسفانه تا این حد مورد توجه قرار نگرفت و حتی در همین مورد اخیر هم خشونت و دست به اسلحه شدن از طرف مقتول شروع شده و اگر به دنبال مقصر میگردید، خود وی هم باید جز گزینهها باشد.
۱.۹k
۲۰ آذر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.