من و تو پارت ۵ لایک کنید💜😉
جیمین : ش شما ها انسانین
سه تاشون : اهوم
کوک : بچه ها یواش صدا کنید یه دفعه پدرم صداتونو نشنوه ... دختر ها : باشه
کوک : دنبالم بیاید .....
ویو یویی *
دنبال اون پسره ( جیمین ) و کوک راه افتادیم کوک گفت هر وقت میخواید بیاید اینجا به این شماره زنگ بزن ازش پرسیدم مگه خوناشاما گوشی دارن؟ گفت نه فقط شما انسان ها گوشی دارین 😂😂😂 ....... توراه هیچ حرفی بینمون رد و بدل نشد که یدفعه وسط جنگل بودیم که من سر خوردم نزدیک بود از صخره ها بیفتم که کوک از کمر گرفتم فاصله مون یه سانتی متر بود داشتم از خجالت آب میشدم همزمان قلبم تند تند میزد فکر کنم بخاطر استرس بود ( آره جون عمت😂 )
یویی : ک کوک ببخشید واقعا از عمد نبود
کوک : دیوونه مگه من گفتم از عمد بود😐
یویی : راستی تو اسمت چیه ؟
جیمین : من داداش کوکم و اسمم جیمینه
دخترا : آهااا
کوک : راستش دختر ها شما بنظر آدما خوبی میاین بیا هر روز بیخبر از خونواده هامون یه جا مخفی جنگل قرار بزاریم ( دوستان قرار دوستی منظورشه😂 ) ته هم میاد
یویی : ته دیگه کیه ؟
کوک و جیمین : داداشمون تهیونگه اسمش ته صداش میزنیم
یوهی : مگه شما چند تا داداشین
کوک و جیمین : سه تا
یوری : ماشالله 😂😂😂
جیمین : فضولی نباشه ولی میتونم بپرسم دوست پسر داری یا نه ؟
یوری : نه من دوست پسر ندارم
ویو جیمین *
وقتی یوری گفت که دوست دختر نداره خیالم راحت شد لعنتی من عاشق یه انسان شدم ؟
نگاه های سنگین کوک رو روی یویی حس میکردم خندم گرفته بود و منم دقیقا ادای خودش رو درآوردن .... جیمین : کوک داداش میخوای برات جورش کنم ... کوک : زهر مارررر
یویی : بچه ها چیشده ؟
کوک : ه هیچی یویی تو حواست باشه دوباره نیفتی
یویی : باشه ولی شما خیلی مشکوک میزنین
جیمین : آره خب داداشم عاش....
ویو کوک
تا جیمین خواست گو*ه بخوره دهنش رو گرفتم .... جیمین : چیه خب بزار حست بهش رو بفهمه .... کوک : من از هیچ دختری خوشم نمیاد خفه شوووو.... جیمین : آره جون عمت😂😂😂
فعلا باییی خوب بود ؟💜
سه تاشون : اهوم
کوک : بچه ها یواش صدا کنید یه دفعه پدرم صداتونو نشنوه ... دختر ها : باشه
کوک : دنبالم بیاید .....
ویو یویی *
دنبال اون پسره ( جیمین ) و کوک راه افتادیم کوک گفت هر وقت میخواید بیاید اینجا به این شماره زنگ بزن ازش پرسیدم مگه خوناشاما گوشی دارن؟ گفت نه فقط شما انسان ها گوشی دارین 😂😂😂 ....... توراه هیچ حرفی بینمون رد و بدل نشد که یدفعه وسط جنگل بودیم که من سر خوردم نزدیک بود از صخره ها بیفتم که کوک از کمر گرفتم فاصله مون یه سانتی متر بود داشتم از خجالت آب میشدم همزمان قلبم تند تند میزد فکر کنم بخاطر استرس بود ( آره جون عمت😂 )
یویی : ک کوک ببخشید واقعا از عمد نبود
کوک : دیوونه مگه من گفتم از عمد بود😐
یویی : راستی تو اسمت چیه ؟
جیمین : من داداش کوکم و اسمم جیمینه
دخترا : آهااا
کوک : راستش دختر ها شما بنظر آدما خوبی میاین بیا هر روز بیخبر از خونواده هامون یه جا مخفی جنگل قرار بزاریم ( دوستان قرار دوستی منظورشه😂 ) ته هم میاد
یویی : ته دیگه کیه ؟
کوک و جیمین : داداشمون تهیونگه اسمش ته صداش میزنیم
یوهی : مگه شما چند تا داداشین
کوک و جیمین : سه تا
یوری : ماشالله 😂😂😂
جیمین : فضولی نباشه ولی میتونم بپرسم دوست پسر داری یا نه ؟
یوری : نه من دوست پسر ندارم
ویو جیمین *
وقتی یوری گفت که دوست دختر نداره خیالم راحت شد لعنتی من عاشق یه انسان شدم ؟
نگاه های سنگین کوک رو روی یویی حس میکردم خندم گرفته بود و منم دقیقا ادای خودش رو درآوردن .... جیمین : کوک داداش میخوای برات جورش کنم ... کوک : زهر مارررر
یویی : بچه ها چیشده ؟
کوک : ه هیچی یویی تو حواست باشه دوباره نیفتی
یویی : باشه ولی شما خیلی مشکوک میزنین
جیمین : آره خب داداشم عاش....
ویو کوک
تا جیمین خواست گو*ه بخوره دهنش رو گرفتم .... جیمین : چیه خب بزار حست بهش رو بفهمه .... کوک : من از هیچ دختری خوشم نمیاد خفه شوووو.... جیمین : آره جون عمت😂😂😂
فعلا باییی خوب بود ؟💜
۱.۷k
۰۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.