امشب دلم خواست برا بابام بنویسم
امشب دلم خواست برا بابام بنویسم
بابایی معذرت میخوام
معذرت که خستگی هاتو ندیدم
معذرت که نتونستم به ارزوهات برسونمت
معذرت اگه دختر خوبی برات نبودم
بابایی ببخشید
بابایی تو تنها مردی هستی که عاشقانه میپرستمش
وقتی دستای پینه دارتو رو صورتم میکشی به درد پوستم فکر نمیکنم به لذت نوازشش فکر میکنم
بابایی از یه چیزایی میترسم میخوام بهت پناه بیارم اخه تو تنها تکیه گاهمی تو کسی هستی که وقتی میترسم میپرم بغلت بابایی از چین کنار چشمت میترسم از ریختن موهات
از کم سو شدن چشات
از قلب مریضت که وقتی زیتمش یکم بالا پایین میشه زندگی من به لرزه میفته بابایی پیر نشو بابایی خسته نشو
میدونم از یتیمی خسته ای
میدونم از زحمت زیاد خسته ای میدونم ولی بخاطر من بابا خیلی دوست دارم
میدونم فرشته ها هم میتونن مرد باشن
بابایی معذرت میخوام
معذرت که خستگی هاتو ندیدم
معذرت که نتونستم به ارزوهات برسونمت
معذرت اگه دختر خوبی برات نبودم
بابایی ببخشید
بابایی تو تنها مردی هستی که عاشقانه میپرستمش
وقتی دستای پینه دارتو رو صورتم میکشی به درد پوستم فکر نمیکنم به لذت نوازشش فکر میکنم
بابایی از یه چیزایی میترسم میخوام بهت پناه بیارم اخه تو تنها تکیه گاهمی تو کسی هستی که وقتی میترسم میپرم بغلت بابایی از چین کنار چشمت میترسم از ریختن موهات
از کم سو شدن چشات
از قلب مریضت که وقتی زیتمش یکم بالا پایین میشه زندگی من به لرزه میفته بابایی پیر نشو بابایی خسته نشو
میدونم از یتیمی خسته ای
میدونم از زحمت زیاد خسته ای میدونم ولی بخاطر من بابا خیلی دوست دارم
میدونم فرشته ها هم میتونن مرد باشن
۲.۹k
۰۲ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.