Psychological cannibals🍷🧛🏻♀
Psychological cannibals🍷🧛🏻♀
نازنین: آروم رفتم بالاسرش اشکام رو پاک کردم جیمینا میدونم صدام رو میشنوی باید برگردی
کوکی: ا/ت؟ هق
ا/ت: جاااان داری گریه میکنییی
کوکی: ن.ه نه
ا/ت: اب کلک نترس برمیگرده سر جونگ کوک رو گذاشتم رویشونم برمیگرده مطمئن باش
کوکی: ا/ت رو بغلکردم زل زدم به جیمین
نازنین: شروع کردم دستم رو روی قلبش گذاشتم از تمام نیروم استفاده کردم
ا/ت: نههه
کوکی: چی نه؟
ا/ت: کله کوک رو چرخوندم دوباره همون جوری شد نازنین چرااا؟
کوکی: نمیدونم
جیمین:با حس گرم شدن قلبم چشمام رو باز کردم اول دیدم تار بود ولی بعد اون نازنین رو دیدم مثل فرشته ها شده بود دقیقاا چییی؟؟ دوبارههه؟؟ اون تاتو ها شروع کرد ب پر شدن رنگش
ا/ت: نازنین تمومه بهوش اومد
نازنین: چشمام رو باز کردم دستم رو برداشتم ولی سرم گیج رفت و چیزی نفهمیدم
ا/ت:جونگ کوک برو پیش داداشت نازنین رو بغل کردم بردم گذاشتم رو تختش باید استراحت کنه
نازنین: تو کی هستی؟؟
پدربزرگ: من لی هو هستم پدر بزرگت
نازنین: اااا تو چقدر جوون بودی جذاب بودی
پدر بزرگ: هعییی نگو پیر بودم اگه الان زنده بودم میگفتم ب جوونیم قسم
برای این گفتم بیای اینجا ک ی سری چیزا بهت بگم
نازنین: به تعجب نگاه کردم خب؟؟
گردنبندی ک توی گردنت هست و همونی ک توی گردن ا/ت هست برای اینه توی شرایط سخت بهتون کمک کنم و اینکه این تاتو ها نشانه عاشق شدنه حالا ک شما ها عشقتون رو دید اینا روی صورتتون اومده وقتی کامل به عشقتون برسید اینا رنگی میشم
نازنین: چشمام رو بازکردم یعنی من عاشق شدم عاشق جیمین؟؟ جونگ کوک؟؟ ولی اون ک با ا/ت هستتت واااای مغزم هرموقع برای جیمین کاری میکنم رنگی میشن پس جیمینه
پارت بیستم🍷🧛🏻♀
نازنین: آروم رفتم بالاسرش اشکام رو پاک کردم جیمینا میدونم صدام رو میشنوی باید برگردی
کوکی: ا/ت؟ هق
ا/ت: جاااان داری گریه میکنییی
کوکی: ن.ه نه
ا/ت: اب کلک نترس برمیگرده سر جونگ کوک رو گذاشتم رویشونم برمیگرده مطمئن باش
کوکی: ا/ت رو بغلکردم زل زدم به جیمین
نازنین: شروع کردم دستم رو روی قلبش گذاشتم از تمام نیروم استفاده کردم
ا/ت: نههه
کوکی: چی نه؟
ا/ت: کله کوک رو چرخوندم دوباره همون جوری شد نازنین چرااا؟
کوکی: نمیدونم
جیمین:با حس گرم شدن قلبم چشمام رو باز کردم اول دیدم تار بود ولی بعد اون نازنین رو دیدم مثل فرشته ها شده بود دقیقاا چییی؟؟ دوبارههه؟؟ اون تاتو ها شروع کرد ب پر شدن رنگش
ا/ت: نازنین تمومه بهوش اومد
نازنین: چشمام رو باز کردم دستم رو برداشتم ولی سرم گیج رفت و چیزی نفهمیدم
ا/ت:جونگ کوک برو پیش داداشت نازنین رو بغل کردم بردم گذاشتم رو تختش باید استراحت کنه
نازنین: تو کی هستی؟؟
پدربزرگ: من لی هو هستم پدر بزرگت
نازنین: اااا تو چقدر جوون بودی جذاب بودی
پدر بزرگ: هعییی نگو پیر بودم اگه الان زنده بودم میگفتم ب جوونیم قسم
برای این گفتم بیای اینجا ک ی سری چیزا بهت بگم
نازنین: به تعجب نگاه کردم خب؟؟
گردنبندی ک توی گردنت هست و همونی ک توی گردن ا/ت هست برای اینه توی شرایط سخت بهتون کمک کنم و اینکه این تاتو ها نشانه عاشق شدنه حالا ک شما ها عشقتون رو دید اینا روی صورتتون اومده وقتی کامل به عشقتون برسید اینا رنگی میشم
نازنین: چشمام رو بازکردم یعنی من عاشق شدم عاشق جیمین؟؟ جونگ کوک؟؟ ولی اون ک با ا/ت هستتت واااای مغزم هرموقع برای جیمین کاری میکنم رنگی میشن پس جیمینه
پارت بیستم🍷🧛🏻♀
۴۳.۱k
۲۳ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.