make you mine part : 9
ویو سومین :
+خب....بفرما....!
_ من.....چیزه... دیگه نمیتونیم ما باهم
+ ای جان اومده بودی اینو بگی؟! من تو ذهنم همه چی رو پاک کردم....لازم نیست به خودت زحمت بدی بهم توضیح بدی!
سیگارو انداختی زمین و زیر پات له کردی....یه نگاه تمسخر آمیزی به جونگکوک کردی و از کنارش رد شدی و رفتی!
سومین : الان مثلا نگران بود من گریه کنم با بهش بگم چرا منو ترک کرده؟!
جونگکوک : خوبه، حداقل درد سر نشد برام! .
اونشب تمام وقتتو گذاشتی تا همه چی رو پاک کنی....
تمام عکس هاتون، فیلم هایی که با هم مسخره بازی درآورده بودین تمام خاطراتت...شمارش هم پاک کردی....هر چی که مربوط به اون میشد رو از زندگیت حذف کردی!
+ الان یعنی کمپانی هم نرم؟!....نه اصلا بخاطر اون واس چی از کارم دست بردارم؟! کمپانی باباش نیست که.... ولکن بابا سومین....به درک....اون تورو از دست داد....!
﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌
ویو جونگکوک :
بعد اینکه کارم تموم شد از کمپانی بلافاصله رفتم خونه....به دوش گرفتم.... راستش دیگه اصلا به سومین فکر نمیکردم...انگار از زندگیش کلا پاک شده بود
یه دوش گرفتم گوشیم زنگ خورد....جواب دادم....
_ الو!
* جونگکوک....منم!
_ سلام عزیزم...چطوری؟!
* خوبم تو خوبی؟!
_ منم خوبم!
* چیزه...من گفتم زنگ بزنم یه حالتو بپرسم.... دلم تنگ شد برات
_ منم دلم تنگ شد برات....
* میگم...چطوره فردا بیام کمپانی پیشت....البته اگه اشکالی نداره!
_ نه اتفاقا...خیلی خوشحال میشم....!
* پس فردا میبینمت
_ اوکی پس...
* دوست دارم!
_ .....اممم منم...دوست دارم!
* مراقب خودت باش عشقم....شب بخیر...
_تو هم همینطور..... شبت بخیر!
قطع کرد....
_ هنوزم باورم نمیشه.....عشق اولم الان دوست دخترمه.......هیچوقت فک نمیکردم اینطور بشه....
ویو سومین : خب....دیگه همه چی پاک شد.... از فردا روز جدیدی برام شروع میشه!....سبک شدم اینطوری فک کنم....
﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌
فرداش زود بیدار شدی....قشنگ آرایش کردی به خودت رسیدی....یه تیپ شیک زدی....هرچند متفاوت بود از استایل خودت...ولی بازم....
+ خب چی میشه....امروز هم اینطور دلم خواست....
یه چشمک زدی تو آینه به خودت و رفتی پایین!
+ مامان من آمدم!
& چه عجب زود....اووووو دخترم چه خوشگل شده!
+ من همیشه خوشگل بودم مامان....!
& بله میدونم ولی امروز یکم خاص خوشگل شدی!
+ آره میدونم.... دلم اینطور خواست.... !
& باش عزیزم... بیا صبحونه بخور بریم !
﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌
( فلش بک کمپانی )
جیمین : یاااااا....سومین....چه خوشگل شدی؟!
ادامه فیک داخل کامنت ها
+خب....بفرما....!
_ من.....چیزه... دیگه نمیتونیم ما باهم
+ ای جان اومده بودی اینو بگی؟! من تو ذهنم همه چی رو پاک کردم....لازم نیست به خودت زحمت بدی بهم توضیح بدی!
سیگارو انداختی زمین و زیر پات له کردی....یه نگاه تمسخر آمیزی به جونگکوک کردی و از کنارش رد شدی و رفتی!
سومین : الان مثلا نگران بود من گریه کنم با بهش بگم چرا منو ترک کرده؟!
جونگکوک : خوبه، حداقل درد سر نشد برام! .
اونشب تمام وقتتو گذاشتی تا همه چی رو پاک کنی....
تمام عکس هاتون، فیلم هایی که با هم مسخره بازی درآورده بودین تمام خاطراتت...شمارش هم پاک کردی....هر چی که مربوط به اون میشد رو از زندگیت حذف کردی!
+ الان یعنی کمپانی هم نرم؟!....نه اصلا بخاطر اون واس چی از کارم دست بردارم؟! کمپانی باباش نیست که.... ولکن بابا سومین....به درک....اون تورو از دست داد....!
﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌
ویو جونگکوک :
بعد اینکه کارم تموم شد از کمپانی بلافاصله رفتم خونه....به دوش گرفتم.... راستش دیگه اصلا به سومین فکر نمیکردم...انگار از زندگیش کلا پاک شده بود
یه دوش گرفتم گوشیم زنگ خورد....جواب دادم....
_ الو!
* جونگکوک....منم!
_ سلام عزیزم...چطوری؟!
* خوبم تو خوبی؟!
_ منم خوبم!
* چیزه...من گفتم زنگ بزنم یه حالتو بپرسم.... دلم تنگ شد برات
_ منم دلم تنگ شد برات....
* میگم...چطوره فردا بیام کمپانی پیشت....البته اگه اشکالی نداره!
_ نه اتفاقا...خیلی خوشحال میشم....!
* پس فردا میبینمت
_ اوکی پس...
* دوست دارم!
_ .....اممم منم...دوست دارم!
* مراقب خودت باش عشقم....شب بخیر...
_تو هم همینطور..... شبت بخیر!
قطع کرد....
_ هنوزم باورم نمیشه.....عشق اولم الان دوست دخترمه.......هیچوقت فک نمیکردم اینطور بشه....
ویو سومین : خب....دیگه همه چی پاک شد.... از فردا روز جدیدی برام شروع میشه!....سبک شدم اینطوری فک کنم....
﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌
فرداش زود بیدار شدی....قشنگ آرایش کردی به خودت رسیدی....یه تیپ شیک زدی....هرچند متفاوت بود از استایل خودت...ولی بازم....
+ خب چی میشه....امروز هم اینطور دلم خواست....
یه چشمک زدی تو آینه به خودت و رفتی پایین!
+ مامان من آمدم!
& چه عجب زود....اووووو دخترم چه خوشگل شده!
+ من همیشه خوشگل بودم مامان....!
& بله میدونم ولی امروز یکم خاص خوشگل شدی!
+ آره میدونم.... دلم اینطور خواست.... !
& باش عزیزم... بیا صبحونه بخور بریم !
﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌
( فلش بک کمپانی )
جیمین : یاااااا....سومین....چه خوشگل شدی؟!
ادامه فیک داخل کامنت ها
۱۴.۰k
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.