پارت ۲۲ زندگی سیاه
پارت ۲۲ زندگی سیاه
ویو ا/ت
رفتم خونه ساعت 1 بود ولی خوابم نمیبورد
منم رفتم فیلم دیدم
یه یهو زنگ در رو زدن منم در رو باز کردم دیدم جیمین سری امد داخل و در رو بست
_ چیکار میکنی روانی
× با ددیش کسی اینطوری رفتار نمیکنه
_ اول دهنتو ببند بعد ببینم اینجا چیکار میکنی
× امدم پیش بیبیم
_ جیمین لطفاً برو بیرون
× دلم برای این جیمین گفتنت تنگ شده بود
میدونی بعد اینکه رفتی چی کشیدم
افسردگیم برگشت سادیسمی شدم باهیچ کس دیگه خوب رفتار نمیکردم فقط خونه بودم .گریه.
_ اااا جیمین گریه نکن .ناراحت.
× تو نمیدونی من چی کشیدم . گریه.
_ جیمین شی آروم باش .بغلش میکنه.
× دلم برای بغلات تنگ شده بود لعتنی .بغض.
_ آروم باش .از بغلش میاد بیرون.
× میشه برگردی دوباره پیشم
_ نمیدونم باید فکر کنم
× میخوای یکاری کنم حتی فکر هم نکنی .خنده.
_ نه خیلی ممنون . منظورشو فهمید.
ویو ا/ت
دیدم جیمین داره میاد سمتم منم هی میرفتم عقب که خوردم به دیوار ( اسمات من بچه پاکیم نمینویسم😂😂😂😂😂😂)
ویو ا/ت
رفتم خونه ساعت 1 بود ولی خوابم نمیبورد
منم رفتم فیلم دیدم
یه یهو زنگ در رو زدن منم در رو باز کردم دیدم جیمین سری امد داخل و در رو بست
_ چیکار میکنی روانی
× با ددیش کسی اینطوری رفتار نمیکنه
_ اول دهنتو ببند بعد ببینم اینجا چیکار میکنی
× امدم پیش بیبیم
_ جیمین لطفاً برو بیرون
× دلم برای این جیمین گفتنت تنگ شده بود
میدونی بعد اینکه رفتی چی کشیدم
افسردگیم برگشت سادیسمی شدم باهیچ کس دیگه خوب رفتار نمیکردم فقط خونه بودم .گریه.
_ اااا جیمین گریه نکن .ناراحت.
× تو نمیدونی من چی کشیدم . گریه.
_ جیمین شی آروم باش .بغلش میکنه.
× دلم برای بغلات تنگ شده بود لعتنی .بغض.
_ آروم باش .از بغلش میاد بیرون.
× میشه برگردی دوباره پیشم
_ نمیدونم باید فکر کنم
× میخوای یکاری کنم حتی فکر هم نکنی .خنده.
_ نه خیلی ممنون . منظورشو فهمید.
ویو ا/ت
دیدم جیمین داره میاد سمتم منم هی میرفتم عقب که خوردم به دیوار ( اسمات من بچه پاکیم نمینویسم😂😂😂😂😂😂)
۱۴.۶k
۲۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.