پارت 42
محمد
با عشق بهم فهموند عاشقتم آقایی. با لبخند براش. قلب گرفتم گفتم جاته
که یکی بچه ها گفت اجازه. میشه. اینجا رو دوباره توضیح بدی. تمام این حرف هارو با عشوگری و عشوه می یومد و من توجه ای نکردم با گفتن. حتما شروع کردم به توضیح دادن
نیکا 💜
با پنجره زل زده بودم که نگین آمد کنارمو گفت به چه خیره شدی
گفتم باید بهت توضیح بدم. نابینا نیستی که.
گفت. ببین من که می دونم تو دلت پیشه محمد گیر کرده ولی چه بخوای چه نخوای محمد ماله منه. پس کمتر عشوه بیا براش بچه
با حرص گفتم. اخیه کوچولو. به من چه.
منتظر جواب نموندم رفتم سمت آبخوری معلما که محمد اونجا بود سلام کردم که گفت قربون صدات. و بعدش گفت. .......
با عشق بهم فهموند عاشقتم آقایی. با لبخند براش. قلب گرفتم گفتم جاته
که یکی بچه ها گفت اجازه. میشه. اینجا رو دوباره توضیح بدی. تمام این حرف هارو با عشوگری و عشوه می یومد و من توجه ای نکردم با گفتن. حتما شروع کردم به توضیح دادن
نیکا 💜
با پنجره زل زده بودم که نگین آمد کنارمو گفت به چه خیره شدی
گفتم باید بهت توضیح بدم. نابینا نیستی که.
گفت. ببین من که می دونم تو دلت پیشه محمد گیر کرده ولی چه بخوای چه نخوای محمد ماله منه. پس کمتر عشوه بیا براش بچه
با حرص گفتم. اخیه کوچولو. به من چه.
منتظر جواب نموندم رفتم سمت آبخوری معلما که محمد اونجا بود سلام کردم که گفت قربون صدات. و بعدش گفت. .......
۳.۰k
۰۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.