ادامه🤍🐇
ویو کوک
صبح پاشدم دیدم لیا تو بغلم خوابه هر دو لخت بودیم یادم اومد دیشب حسابی مست بودم
ویو ا/ت
یونا باید میرفت امروز آمریکا منم میخواستم برم خونه پس با یونا تا فرودگاه میرم
ویو لیا
هههه کوک نمیدونه من با ا/ت دشمنم که
راوی : دوستانم لیا با کوک اومد تو رابطه چون میخواد ا/ت دست به خودکشی بزنه
×ددی بیا صبحونه بخوریم
_ اومدم اوف بیبیم صبحونه درست کرده
×آره دیگه اینا واسه ددی جونمه(با حالت لوس گفت)
بعد از خوردن صبحونه کوک رفت رو مبل نشست گوشی بازی میکرد
ویو لیا
رفتم واسه کوک شیرموز درست کنم توش پودر تحریک کننده ریختم
راوی: داداشا پودر تحریک کننده میدونید چیه دیگه ؟
×ددی جونم واست شیرموز درست کردم
_مرسی بیبی
ویو کوک
لیا واسم شیرموز درست کرد منم هوس شیر موز کرده بودم پس از دستش گرفتم لیا اومد روی دیکم نشست نمیدونم چرا خوردم عرق کرده بودم حجم دیکم زیاد بود
×ددی به چیزی نیاز داری؟
_اوم بهت احتیاج دارم
×اوکی
ویو ا/ت
تا فرودگاه با یونا رفتم و باهاش خداحافظی کردم به سمت خونه رفتم سعی کردم در نزنم ببینم کوک چیکار میکنه رفتم داخل دیدم داره دختره و میکنه وایسا ببینم اون لیا نیس؟ کوک داره لیا رو میکنه؟ (استغفرالله 📿 قبله از کدوم طرفه؟)
+کوکککککک (داد)
×ددی اون هرزه کیه
_ ا/ت ازت خسته شدم رفتم لیا رو ببین چقدر بهتر از توعه
+که اینطور منو دادی به یه هرزه
×من هرزه نیستم(اشک مصنویی)
_ اون هرزه نیست هرزه تویی
+اصلا منم هرزه اوکی قبول دارم اما پشیمون میشی
_برو بیرون
ویو ا/ت
اعصابم خورد بود من افسردگی داشتم احساس میکنم افسردگیم برگشته ایششش الان وقت بارون بود رفتم پارک روی نیمکت نشستم آنقدر گریه کردم تا خالی شدم
ویو کوک
لباس پوشیدم رفتم پیش اعضا
با اعضا کلکل کردم اونا میگفتن لیا هرزس
اعصاب نداشتم کلا رفتم خونه رمز در و زدم دیدم لیا داره بهم خیانت میکنه
×ددی من دیگه نمیخوام باهات تو رابطه باشم
_تو یه هرزه بودی(داد)
×آره من فقط میخواستم رابطه تو ا/ت و خراب کنم
🐇🤍🐇🤍🐇🤍🐇🤍🐇🤍🐇🤍🐇
اینم از این پارت منتظر پارت بعدی باشید یعنی پارت آخر🐇🤍
صبح پاشدم دیدم لیا تو بغلم خوابه هر دو لخت بودیم یادم اومد دیشب حسابی مست بودم
ویو ا/ت
یونا باید میرفت امروز آمریکا منم میخواستم برم خونه پس با یونا تا فرودگاه میرم
ویو لیا
هههه کوک نمیدونه من با ا/ت دشمنم که
راوی : دوستانم لیا با کوک اومد تو رابطه چون میخواد ا/ت دست به خودکشی بزنه
×ددی بیا صبحونه بخوریم
_ اومدم اوف بیبیم صبحونه درست کرده
×آره دیگه اینا واسه ددی جونمه(با حالت لوس گفت)
بعد از خوردن صبحونه کوک رفت رو مبل نشست گوشی بازی میکرد
ویو لیا
رفتم واسه کوک شیرموز درست کنم توش پودر تحریک کننده ریختم
راوی: داداشا پودر تحریک کننده میدونید چیه دیگه ؟
×ددی جونم واست شیرموز درست کردم
_مرسی بیبی
ویو کوک
لیا واسم شیرموز درست کرد منم هوس شیر موز کرده بودم پس از دستش گرفتم لیا اومد روی دیکم نشست نمیدونم چرا خوردم عرق کرده بودم حجم دیکم زیاد بود
×ددی به چیزی نیاز داری؟
_اوم بهت احتیاج دارم
×اوکی
ویو ا/ت
تا فرودگاه با یونا رفتم و باهاش خداحافظی کردم به سمت خونه رفتم سعی کردم در نزنم ببینم کوک چیکار میکنه رفتم داخل دیدم داره دختره و میکنه وایسا ببینم اون لیا نیس؟ کوک داره لیا رو میکنه؟ (استغفرالله 📿 قبله از کدوم طرفه؟)
+کوکککککک (داد)
×ددی اون هرزه کیه
_ ا/ت ازت خسته شدم رفتم لیا رو ببین چقدر بهتر از توعه
+که اینطور منو دادی به یه هرزه
×من هرزه نیستم(اشک مصنویی)
_ اون هرزه نیست هرزه تویی
+اصلا منم هرزه اوکی قبول دارم اما پشیمون میشی
_برو بیرون
ویو ا/ت
اعصابم خورد بود من افسردگی داشتم احساس میکنم افسردگیم برگشته ایششش الان وقت بارون بود رفتم پارک روی نیمکت نشستم آنقدر گریه کردم تا خالی شدم
ویو کوک
لباس پوشیدم رفتم پیش اعضا
با اعضا کلکل کردم اونا میگفتن لیا هرزس
اعصاب نداشتم کلا رفتم خونه رمز در و زدم دیدم لیا داره بهم خیانت میکنه
×ددی من دیگه نمیخوام باهات تو رابطه باشم
_تو یه هرزه بودی(داد)
×آره من فقط میخواستم رابطه تو ا/ت و خراب کنم
🐇🤍🐇🤍🐇🤍🐇🤍🐇🤍🐇🤍🐇
اینم از این پارت منتظر پارت بعدی باشید یعنی پارت آخر🐇🤍
۵۱.۶k
۰۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.