ادامه پارت 17
ادامه پارت 17
( ا.ت )
با سردرد بدی چشمامو باز کردم ب ی صندلی بسته شده بودم فکنم ت انباری یا ی اتاقی بودم خیلی تاریک بود و نوری دیده نمیشد ک ی صدایی نشیدم....
∆ : به به خانم ا.ت...
ت کی
∆ : عه راس میگی خودمو معرفی نکردم م...
برای چی منو اوردی اینجا چی میخوای ( داد )
∆ : خفه شو و وسط حرفم نپر...من دوست دختر قبلی جونگ کوکم هه سو
خب ب من چ
هه سو : ب ت چ ک ت دوس دخترشی...ازش جداشو
برای چی من همچین کاری نمیکنم
هه سو : من عاشقشم و نمیتونم ببینم اون با شخص دیگه ای ت رابطه اگ جونتو دوس دری ازش جداشو
گمشو بابا گ.وه نخورد هر غلطی دلم بخواد میکنم
هه سو : اره اونوقت منم شکنجت....میدم انتخاب با خودته....
( کلمه شکنجه رو ک شنیدم بدنم لرزید یعنی باید این رو با کوک درمیون میزاشتم ؟ یا فقط بهش میگفتم ک از هم جداشیم )
دستامو باز کرد و گفت : چشماتو با این ببند تا ببرمت اما اگ از جونگکوک جدا نشی بهت گفتم ک چ کاری میکنم...
شرایط :
22 لایک
4 کامنت
( ا.ت )
با سردرد بدی چشمامو باز کردم ب ی صندلی بسته شده بودم فکنم ت انباری یا ی اتاقی بودم خیلی تاریک بود و نوری دیده نمیشد ک ی صدایی نشیدم....
∆ : به به خانم ا.ت...
ت کی
∆ : عه راس میگی خودمو معرفی نکردم م...
برای چی منو اوردی اینجا چی میخوای ( داد )
∆ : خفه شو و وسط حرفم نپر...من دوست دختر قبلی جونگ کوکم هه سو
خب ب من چ
هه سو : ب ت چ ک ت دوس دخترشی...ازش جداشو
برای چی من همچین کاری نمیکنم
هه سو : من عاشقشم و نمیتونم ببینم اون با شخص دیگه ای ت رابطه اگ جونتو دوس دری ازش جداشو
گمشو بابا گ.وه نخورد هر غلطی دلم بخواد میکنم
هه سو : اره اونوقت منم شکنجت....میدم انتخاب با خودته....
( کلمه شکنجه رو ک شنیدم بدنم لرزید یعنی باید این رو با کوک درمیون میزاشتم ؟ یا فقط بهش میگفتم ک از هم جداشیم )
دستامو باز کرد و گفت : چشماتو با این ببند تا ببرمت اما اگ از جونگکوک جدا نشی بهت گفتم ک چ کاری میکنم...
شرایط :
22 لایک
4 کامنت
۹.۵k
۲۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.