پارت•17•
ویو تهیونگ
رفتم پیشش نشستم بهش گفت
_ات بیا سوپ بخور
+میل ندارم
_ببین اگه نخوری ضعف میکنی بعد مریض میشی
+اخه
_اخه و اما نداریم بخور
سوپ رو یا قاشق داخل دهن ات گذاشت
_خوشمزس؟
+اهوم تو درس کردی؟
_نه اجوما درست کرده
+اها
سوپ تموم شد رفتم پیش ات دراز کشیدم و از پشت بغلش کردم(نکته:دوستان شب ساعت12 بود)
_بخوابیم؟
+اهوم
منو ات گرفتیم خوابیدیم
ویو ات
صبح با نوری که به صورتم خورد بیدار شدم دیدم تهیونگ نیس
+حتما رفته سرکار
رفتم دستشویی و کارای لازممو کردم و اومدم لباسمو پوشیدم و موهامو شونه کردم و از اتاق اومدم بیرون و رفتم پیش اتاق نایون درو اروم باز کردم که دیدم هنوز خوابه رفتم بیدارش کردم و گفتم
+مامانی بیدار شو صبحونه بخوریم
~مامان
+جونم
~امروز منو میبری پارک؟
+اخه
~(چهرشو کیوت کرد)خواهش
+(لبخند)باشه
~هورااا
+خب زود باش دست و صورتتو بپوش بیا پایین
~باشه
ویو ات
رفتم پایین پیش اجوما(علامت اجوما∆)
∆صبح بخیر دخترم
+صبح بخیر اجوما چی واسه صبحونه درس کردی؟
∆پنکیک
+وایی نایون عاشق پنکیکه
∆خب پس خوبه بیا بشین
رفتم روی میز نشستم که نایون هم اومد پایین
~صبح بخیر
∆صبح بخیر نایون خانم
~مرسی
نایون هم اومد روی میز نشست و شروع کرد صبحونه خوردن ...
شرایط
6لایک
5کامنت
••••••|••••••
رفتم پیشش نشستم بهش گفت
_ات بیا سوپ بخور
+میل ندارم
_ببین اگه نخوری ضعف میکنی بعد مریض میشی
+اخه
_اخه و اما نداریم بخور
سوپ رو یا قاشق داخل دهن ات گذاشت
_خوشمزس؟
+اهوم تو درس کردی؟
_نه اجوما درست کرده
+اها
سوپ تموم شد رفتم پیش ات دراز کشیدم و از پشت بغلش کردم(نکته:دوستان شب ساعت12 بود)
_بخوابیم؟
+اهوم
منو ات گرفتیم خوابیدیم
ویو ات
صبح با نوری که به صورتم خورد بیدار شدم دیدم تهیونگ نیس
+حتما رفته سرکار
رفتم دستشویی و کارای لازممو کردم و اومدم لباسمو پوشیدم و موهامو شونه کردم و از اتاق اومدم بیرون و رفتم پیش اتاق نایون درو اروم باز کردم که دیدم هنوز خوابه رفتم بیدارش کردم و گفتم
+مامانی بیدار شو صبحونه بخوریم
~مامان
+جونم
~امروز منو میبری پارک؟
+اخه
~(چهرشو کیوت کرد)خواهش
+(لبخند)باشه
~هورااا
+خب زود باش دست و صورتتو بپوش بیا پایین
~باشه
ویو ات
رفتم پایین پیش اجوما(علامت اجوما∆)
∆صبح بخیر دخترم
+صبح بخیر اجوما چی واسه صبحونه درس کردی؟
∆پنکیک
+وایی نایون عاشق پنکیکه
∆خب پس خوبه بیا بشین
رفتم روی میز نشستم که نایون هم اومد پایین
~صبح بخیر
∆صبح بخیر نایون خانم
~مرسی
نایون هم اومد روی میز نشست و شروع کرد صبحونه خوردن ...
شرایط
6لایک
5کامنت
••••••|••••••
۲۰.۱k
۰۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.