پارت ²
پارت ²
فیک : شب تاریک 🕸🖤
فلش بک ب وارد شدن ب بار
-داشتم اطرافمو نگا میکردم رفتم ی گوشه ای نشستم
ک گفتم
_دوتا ویسگی بدین
&اوووو ا٫ت خانم هم می خوان افتخار بدن
_خفه شو
ویو ا٫ت
همشو کشیدم بالا یدونه دیه خواستم
اول
دوم
سوم
چهارم
پنج رو ک خواستم ک یهو جینا گفت
&بسه دختر ی بلایی ب سرت میاد
از دستم گرفت و خودش کشید خورد
( 😂😐)
(خب از اینجا ب بعد جینا و ا٫ت مستن )
-جینا اون پسرو نکا چقد هاته( ب حالت مستی
&گمشو بابا اونو نگا روش کراشم ( ب حالت مستی
-انگار زیادی دوس داری کسی تو رو ب فاک بده ( ب حالت مستی
&ولی از تو زیاد تر ن( ب حالت مستی
و جینا و ا٫ت داشتن می خندیدن
.......و خیلی حرفای چرت و پرت دیه
ویو جینا
مستیم پریده بود چون من زیاد نخوردم دیدم ا٫ت داره از حال میره انگار سرش گیج میرفت رفتم بگیرمش تا نیفته
ک گوشیم زنگ خورد
مکالمه
جینا : الو سلام مامان
مادر جینا : .... علیک سلام ....... این وقت شب کدوم گوری هستی زود بیا خونه کارت دارم
جینا : چشم الان میام
پایان مکالمه
ویو جینا
نمی دونستم ا٫ت چی کار کنم سوار ماشین شدم ا٫ت دم در خونشون گذاشتم همونجوری رفتم ( عجب رفیق پایه ای داره 😐)
ا٫ت ویو
دیدم جلو خونم هستم زود درو باز کردم و رفتم بالا تو اتاقم با همون لباسا خوابیدم........
ک یهووووو..........
خماری :)
شرطا ¹⁰لایک ¹⁵ کامنت
فیک : شب تاریک 🕸🖤
فلش بک ب وارد شدن ب بار
-داشتم اطرافمو نگا میکردم رفتم ی گوشه ای نشستم
ک گفتم
_دوتا ویسگی بدین
&اوووو ا٫ت خانم هم می خوان افتخار بدن
_خفه شو
ویو ا٫ت
همشو کشیدم بالا یدونه دیه خواستم
اول
دوم
سوم
چهارم
پنج رو ک خواستم ک یهو جینا گفت
&بسه دختر ی بلایی ب سرت میاد
از دستم گرفت و خودش کشید خورد
( 😂😐)
(خب از اینجا ب بعد جینا و ا٫ت مستن )
-جینا اون پسرو نکا چقد هاته( ب حالت مستی
&گمشو بابا اونو نگا روش کراشم ( ب حالت مستی
-انگار زیادی دوس داری کسی تو رو ب فاک بده ( ب حالت مستی
&ولی از تو زیاد تر ن( ب حالت مستی
و جینا و ا٫ت داشتن می خندیدن
.......و خیلی حرفای چرت و پرت دیه
ویو جینا
مستیم پریده بود چون من زیاد نخوردم دیدم ا٫ت داره از حال میره انگار سرش گیج میرفت رفتم بگیرمش تا نیفته
ک گوشیم زنگ خورد
مکالمه
جینا : الو سلام مامان
مادر جینا : .... علیک سلام ....... این وقت شب کدوم گوری هستی زود بیا خونه کارت دارم
جینا : چشم الان میام
پایان مکالمه
ویو جینا
نمی دونستم ا٫ت چی کار کنم سوار ماشین شدم ا٫ت دم در خونشون گذاشتم همونجوری رفتم ( عجب رفیق پایه ای داره 😐)
ا٫ت ویو
دیدم جلو خونم هستم زود درو باز کردم و رفتم بالا تو اتاقم با همون لباسا خوابیدم........
ک یهووووو..........
خماری :)
شرطا ¹⁰لایک ¹⁵ کامنت
۶.۲k
۰۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.