m.r kim p2
جین: مبخواستم بهت بگم ولی گفتم شاید دوست نداشته باشی من یه احساسی بهت پیدا کردم
ا/ت: چی!!!
جین: احتمالا عاشقت شدم و ...
ا/ت: امکان نداره
جین: ولی من کار تمام مراجعه کنندگان رو سریع تموم میکنم تا تورو ببینم
ا/ت: ولی اخه من ...
جین: هیچ حرفی برای گفتنش نیست؟ خودم میدونم منم همین احساس رو داشتم میترسیدم بهت بگم ولی الان که گفتم فکر کنم به خاطر من دست از رنج دادن خودت برداری
ا/ت: مگه تو کی هستی؟ من احساسی بهت ندارم
جین: الان گفتی خودت منم شنیدم
ا/ت: من که یادم نمیاد
جین: الزایمر داری؟
ا/ت: نه همه چیو یادمه
جین :پس اون حرفتم یادته
ا/ت: اره یادمه بیخیال😒
جین: حالا شد
2 سال بعد
ویو ا/ت
من الان کاملا حالم خوبه دیگه خودمو ازار نمیدم برای گذشته
امروز جین منو به یه رستوران دعوت کرده بود تا باهم شام بخوریم
لباسم رو پوشیدم{ اسلاید دو} و یه ارایش لایت کردم{اسلاید3}
ا/ت: چی!!!
جین: احتمالا عاشقت شدم و ...
ا/ت: امکان نداره
جین: ولی من کار تمام مراجعه کنندگان رو سریع تموم میکنم تا تورو ببینم
ا/ت: ولی اخه من ...
جین: هیچ حرفی برای گفتنش نیست؟ خودم میدونم منم همین احساس رو داشتم میترسیدم بهت بگم ولی الان که گفتم فکر کنم به خاطر من دست از رنج دادن خودت برداری
ا/ت: مگه تو کی هستی؟ من احساسی بهت ندارم
جین: الان گفتی خودت منم شنیدم
ا/ت: من که یادم نمیاد
جین: الزایمر داری؟
ا/ت: نه همه چیو یادمه
جین :پس اون حرفتم یادته
ا/ت: اره یادمه بیخیال😒
جین: حالا شد
2 سال بعد
ویو ا/ت
من الان کاملا حالم خوبه دیگه خودمو ازار نمیدم برای گذشته
امروز جین منو به یه رستوران دعوت کرده بود تا باهم شام بخوریم
لباسم رو پوشیدم{ اسلاید دو} و یه ارایش لایت کردم{اسلاید3}
۸.۷k
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.