تک پارتی شوگا غمگین
رفتم رسیدم دم در کافه رفتم داخل و اونجا مونیکا رو دیدم جدیدا رفتارش عجیب شده واقعا درک نمیکنم این زندگیه آخه من دارم؟
رفتم و نشستم منتظر چانگ مین حداقل طی این دو ساله زهرماری باهام بوده و همیشه حمایتم کرده.
ویو شوگا:
رفتم آماده شدم و اون عطری که ا.ت پارسال به خاطر تولدم بهم دادو زدم از بوش خوشم میومد چرا دروغ؟سلیقه ی بدی نداره.
راه افتادم و رفتم تو کافه و مونیکا رو دیدم داشت برام دست تکون میداد رفتم داخل و با دیدن ا.ت سر جام خشکم زد وقتی برگشت سمتم فقط توی نگاهش تاریکی و سیاهی دیدم......این همون نگاهی بود که هر شب باهاشون به ا.ت نگاه میکردم عذاب وجدان گرفتم ولی بازم رفتم سر میز نشستم.
*هین کشیدن:نگا نگا مرتیکه جلوی چشم تو رفت پیش اون مونیکای دو رو.....دو رو که چه عرض کنم چهل تیکه.
+ولشون کن مهم نیست.
*یه جوری حرف میزنی انگاری دیکه قرار نیست ببینیش.
+نه قرار نیست چون از این به بعد نمیتونه منو هیجا از دنیا پیدا کنه.
*هن؟
+واقعا اینقدر خنگی خواهرم؟میخوام خود*کشی کنم عزیزم.
*بیا برو مارو ایسگا نکن.
+ایسگا چیه؟من جدیم چانگ مین.
*تو گفتی و منم باور کردم.
+میخوای باور کن میخوای نکن بهت ثابتش میکنم.
*وات ده هل دختر فکر کردم داری خالی میبندی.
+نه خالی نمیبندم.....وایسا این بوی عطریه که براش گرفتم نیست؟
*نمیدونم.
+همون عطرس مرتیکه ی حرو*مزاده با عطری که من میخرم میری سر قرار؟واقعا از انتظار نداشتم....البته انتظار نداشتم بزنیش ولی انتظار داشتم با دخترای دیگه ببینمت.
*میخوای بریم؟
+آره بریم وجود بعضیا داره باعث میشه حالت تهوع بگیرم(ا.ت حامله شد😂😂😂)
*بریم.
_کجا؟
+به تو ربطی داره؟
(علامت مونیکا=)
=ددی این هر*زه رو ولش کن.
+حواست باشه کجاها بهش میگی ددی نمیخوای که همینجا توی کافه آبروتو ببره.
=(سکوت)
+بایدم لال شی مونیکا من اونو بهتر از تو میشناسم....در ضمن ممنون که آشغال ترین فرد زندگیم بودی.
_حواست به حرف زدنت باشه.
+چرا من باید حواسم باشه؟تو خودت حواست هست داری خیانت میکنی و داری یه انسان میکشی؟
_شاید خیانت کنم ولی قتل نکردم.
+ولی الان تو قاتل منی(و ایشون یه تفنگ همراهش داشته و با اون خودشو خلاص میکنه....پَخ)
_ا...ا..ا.ت.
*ا.تتتتتتتت(گریه)
=ددی بیا بریم بار.
_گمشو اون ور هر*زه خانوم.
=وا ددی به خاطر یه دختره بی ارزش نمیای نیاز منو برطرف کنی؟
_گفتم گمشو تا همینجا دخترونگیتو ازت نگرفتم آشغاله هر*زه.
=واقعا که(گریه میکنه و میره)
*بهش دست بزنی میکشمت اون به خاطر تو مرد.
_ا.ت.......متاسفم.......ولی الان با عذر خواهیم هیچی درست نمیشه.
فلش بک به 5 سال بعد
شوگا در حالی که داشت بطریه پنجمه سوجوشو سر میکشید سمت قبرستون اومد و دم قبر ا.ت نشست.
(R.I.P Min At.)
_ا.ت میدونم الان ازم متنفری ولی میشه ازت خواهش کنم سعی کنی منو ببخشی؟به خاطر تو روز و شبم معلوم نیست.
_لطفا منو ببخش حتی لیاقت ندارم فامیلیه من کنار اسمت باشه.
_منو ببخـ......و بطری سوجو از دست شوگا افتاد و تیکه تیکه شد و شوگا روی زمین افتاد و بدن بیجونش با خورده شیشه ها و فبر سرده ا.ت برخورد کرد......بله درسته شوگا جونشو از دست داد......اون هر روز میومد دم قبر ا.ت و ازش معذرت خواهی میکرد و امروز ا.ت برای قبول معذرت خواهیه شوگا اونو پیش خودش برد.🖤🖤🖤💔💔💔
وا مادر بلا به دور چرا بغض کردی همش فیکه بایست الان به خوبیه و خوشی توی سربازیه🙂🙂🙂
رفتم و نشستم منتظر چانگ مین حداقل طی این دو ساله زهرماری باهام بوده و همیشه حمایتم کرده.
ویو شوگا:
رفتم آماده شدم و اون عطری که ا.ت پارسال به خاطر تولدم بهم دادو زدم از بوش خوشم میومد چرا دروغ؟سلیقه ی بدی نداره.
راه افتادم و رفتم تو کافه و مونیکا رو دیدم داشت برام دست تکون میداد رفتم داخل و با دیدن ا.ت سر جام خشکم زد وقتی برگشت سمتم فقط توی نگاهش تاریکی و سیاهی دیدم......این همون نگاهی بود که هر شب باهاشون به ا.ت نگاه میکردم عذاب وجدان گرفتم ولی بازم رفتم سر میز نشستم.
*هین کشیدن:نگا نگا مرتیکه جلوی چشم تو رفت پیش اون مونیکای دو رو.....دو رو که چه عرض کنم چهل تیکه.
+ولشون کن مهم نیست.
*یه جوری حرف میزنی انگاری دیکه قرار نیست ببینیش.
+نه قرار نیست چون از این به بعد نمیتونه منو هیجا از دنیا پیدا کنه.
*هن؟
+واقعا اینقدر خنگی خواهرم؟میخوام خود*کشی کنم عزیزم.
*بیا برو مارو ایسگا نکن.
+ایسگا چیه؟من جدیم چانگ مین.
*تو گفتی و منم باور کردم.
+میخوای باور کن میخوای نکن بهت ثابتش میکنم.
*وات ده هل دختر فکر کردم داری خالی میبندی.
+نه خالی نمیبندم.....وایسا این بوی عطریه که براش گرفتم نیست؟
*نمیدونم.
+همون عطرس مرتیکه ی حرو*مزاده با عطری که من میخرم میری سر قرار؟واقعا از انتظار نداشتم....البته انتظار نداشتم بزنیش ولی انتظار داشتم با دخترای دیگه ببینمت.
*میخوای بریم؟
+آره بریم وجود بعضیا داره باعث میشه حالت تهوع بگیرم(ا.ت حامله شد😂😂😂)
*بریم.
_کجا؟
+به تو ربطی داره؟
(علامت مونیکا=)
=ددی این هر*زه رو ولش کن.
+حواست باشه کجاها بهش میگی ددی نمیخوای که همینجا توی کافه آبروتو ببره.
=(سکوت)
+بایدم لال شی مونیکا من اونو بهتر از تو میشناسم....در ضمن ممنون که آشغال ترین فرد زندگیم بودی.
_حواست به حرف زدنت باشه.
+چرا من باید حواسم باشه؟تو خودت حواست هست داری خیانت میکنی و داری یه انسان میکشی؟
_شاید خیانت کنم ولی قتل نکردم.
+ولی الان تو قاتل منی(و ایشون یه تفنگ همراهش داشته و با اون خودشو خلاص میکنه....پَخ)
_ا...ا..ا.ت.
*ا.تتتتتتتت(گریه)
=ددی بیا بریم بار.
_گمشو اون ور هر*زه خانوم.
=وا ددی به خاطر یه دختره بی ارزش نمیای نیاز منو برطرف کنی؟
_گفتم گمشو تا همینجا دخترونگیتو ازت نگرفتم آشغاله هر*زه.
=واقعا که(گریه میکنه و میره)
*بهش دست بزنی میکشمت اون به خاطر تو مرد.
_ا.ت.......متاسفم.......ولی الان با عذر خواهیم هیچی درست نمیشه.
فلش بک به 5 سال بعد
شوگا در حالی که داشت بطریه پنجمه سوجوشو سر میکشید سمت قبرستون اومد و دم قبر ا.ت نشست.
(R.I.P Min At.)
_ا.ت میدونم الان ازم متنفری ولی میشه ازت خواهش کنم سعی کنی منو ببخشی؟به خاطر تو روز و شبم معلوم نیست.
_لطفا منو ببخش حتی لیاقت ندارم فامیلیه من کنار اسمت باشه.
_منو ببخـ......و بطری سوجو از دست شوگا افتاد و تیکه تیکه شد و شوگا روی زمین افتاد و بدن بیجونش با خورده شیشه ها و فبر سرده ا.ت برخورد کرد......بله درسته شوگا جونشو از دست داد......اون هر روز میومد دم قبر ا.ت و ازش معذرت خواهی میکرد و امروز ا.ت برای قبول معذرت خواهیه شوگا اونو پیش خودش برد.🖤🖤🖤💔💔💔
وا مادر بلا به دور چرا بغض کردی همش فیکه بایست الان به خوبیه و خوشی توی سربازیه🙂🙂🙂
۱۹.۸k
۲۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.