Jazire Iasland ¹
Jazire Iasland ¹
part: 5
ارشد:رفتم پایین از پارکینگ اومدم بیرون راس ساعت جلو خونه کیمیا بودم
کیمیا:درو باز کردم ارشد با ی سیسی ک انگار تایم طولانیه منتظره وایستاده بود
دیر کردم؟!
ارشد:ده دیقه فقد
کیمیا:ببخشید
ارشد:فداسرت
بشین بریم دیگه
سمت کافه حرکت کردیم و ی میز رو رزرو کردم و نشستیم
اون روز بهترین روز زندگیم بود
ارشد:کیمیا
کیمیا:جانم
ارشد:ی سفر دارم
کاری نیست تفریحیم نیست
معاملست
میخام اگر بشه توام همراهم بیای
کیمیا:کجا میری
ارشد:شمال
دو سه روزه برمیگردم
(فرداصبح)
ارشد:چمدونم اوردن برام وارد هواپیما شدم و روی صندلیم نشستم
.
.
.
.
.
.
(00:56)
کیمیا:دل درد بدی داشتم سرم گیج بود همین الانا بود خواب برم
منتظر زنگ ارشد بودم
(سه ساعت بعد)
ارشد:تقریبا نزدیکای چهار بود
از نگرانی خوابم نمیبرد
ناخون میخوردمو پشت هم شماره کیمیا رو میگرفتم
پانی:بهوش نیومده
مانیا:نه هنوز
پانی:باشع تا نیم ساعت دیگه اونجام
کیمیا:چشامو باز کردم نور ملیح افتاب زد تو چشمم و پلکی زدم
پانی:ببین کی اینجاست
عاشقو دل باخته ارشد
کیمیا:با صدایی گرفته گفتم تو کی هستی
ارشد کجاست
پانی:اخ اخ
ارشد اگه بفهمه اینجوری شدی چیکار میکنه
کیمیا:جواب منو بده
پانی:من؟!
من عاشقه ارشدم
خیلی وقته
ک تو اومدی جای منو گرفتی الانم اینجام ک جامو پس بگیرم
سمیرا:کار خوبی نکردین مانیا اصلا کارخوبی نکردین
مانیا:سمیرا همه آبروی من دست پانیه مجبور بودم
سمیرا:ارشد چی پس
مانیا:اون هیچکاری نمیتونه بکنه
سمیرا:میکنه اون شاهنگ بزرگه چرا حالیت نیست
جای باباشو اون گرفته احمق
مانیا:یکاریش میکنم
part: 5
ارشد:رفتم پایین از پارکینگ اومدم بیرون راس ساعت جلو خونه کیمیا بودم
کیمیا:درو باز کردم ارشد با ی سیسی ک انگار تایم طولانیه منتظره وایستاده بود
دیر کردم؟!
ارشد:ده دیقه فقد
کیمیا:ببخشید
ارشد:فداسرت
بشین بریم دیگه
سمت کافه حرکت کردیم و ی میز رو رزرو کردم و نشستیم
اون روز بهترین روز زندگیم بود
ارشد:کیمیا
کیمیا:جانم
ارشد:ی سفر دارم
کاری نیست تفریحیم نیست
معاملست
میخام اگر بشه توام همراهم بیای
کیمیا:کجا میری
ارشد:شمال
دو سه روزه برمیگردم
(فرداصبح)
ارشد:چمدونم اوردن برام وارد هواپیما شدم و روی صندلیم نشستم
.
.
.
.
.
.
(00:56)
کیمیا:دل درد بدی داشتم سرم گیج بود همین الانا بود خواب برم
منتظر زنگ ارشد بودم
(سه ساعت بعد)
ارشد:تقریبا نزدیکای چهار بود
از نگرانی خوابم نمیبرد
ناخون میخوردمو پشت هم شماره کیمیا رو میگرفتم
پانی:بهوش نیومده
مانیا:نه هنوز
پانی:باشع تا نیم ساعت دیگه اونجام
کیمیا:چشامو باز کردم نور ملیح افتاب زد تو چشمم و پلکی زدم
پانی:ببین کی اینجاست
عاشقو دل باخته ارشد
کیمیا:با صدایی گرفته گفتم تو کی هستی
ارشد کجاست
پانی:اخ اخ
ارشد اگه بفهمه اینجوری شدی چیکار میکنه
کیمیا:جواب منو بده
پانی:من؟!
من عاشقه ارشدم
خیلی وقته
ک تو اومدی جای منو گرفتی الانم اینجام ک جامو پس بگیرم
سمیرا:کار خوبی نکردین مانیا اصلا کارخوبی نکردین
مانیا:سمیرا همه آبروی من دست پانیه مجبور بودم
سمیرا:ارشد چی پس
مانیا:اون هیچکاری نمیتونه بکنه
سمیرا:میکنه اون شاهنگ بزرگه چرا حالیت نیست
جای باباشو اون گرفته احمق
مانیا:یکاریش میکنم
۵۵
۳۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.