پارت ۹
ات...جونگکوکا
کوک... جونم
ات... بریم بخوابیم خیلی دیره
کوک...باشه
کوک ویو
دلم نمیخواست از تو بغلش بیام بیرون ولی دیر بود باید میرفتیم بخوابیم امیدوارم تو تخت هم بغلم کنه
ات ویو
رفتیم رو تخت و کوک رو بغل کردم اونم سرشو گذاشت رو سینم و خوابید
فلش بک به فردا صبح
کوک ویو
بلند شدم دیدم ات داره تو آشپزخونه پنکیک درست میکنه منم رفتم از پشت بغلش کردم
ات ویو
داشتم پنکیک درست میکردم که دیدم کوک از پشت بغلم کرد و کوک منو چرخوند سمت خودش و یه بوسه رو لبم گذاشت
ات.... کوک واقعا اون تو نبودی
کوک.....یاااا ما دیشب مگه حرف نزدیم
ات.... اوکی
کوک.... میگم امشب میای بریم بار
ات.... اره
کوک.... لباس باز نپوشیاااا
ات.... باشه(خنده)
شرط پارت بعدی
۱۰ تا لایک
۱۰ تا کامنت
کوک... جونم
ات... بریم بخوابیم خیلی دیره
کوک...باشه
کوک ویو
دلم نمیخواست از تو بغلش بیام بیرون ولی دیر بود باید میرفتیم بخوابیم امیدوارم تو تخت هم بغلم کنه
ات ویو
رفتیم رو تخت و کوک رو بغل کردم اونم سرشو گذاشت رو سینم و خوابید
فلش بک به فردا صبح
کوک ویو
بلند شدم دیدم ات داره تو آشپزخونه پنکیک درست میکنه منم رفتم از پشت بغلش کردم
ات ویو
داشتم پنکیک درست میکردم که دیدم کوک از پشت بغلم کرد و کوک منو چرخوند سمت خودش و یه بوسه رو لبم گذاشت
ات.... کوک واقعا اون تو نبودی
کوک.....یاااا ما دیشب مگه حرف نزدیم
ات.... اوکی
کوک.... میگم امشب میای بریم بار
ات.... اره
کوک.... لباس باز نپوشیاااا
ات.... باشه(خنده)
شرط پارت بعدی
۱۰ تا لایک
۱۰ تا کامنت
۷۹.۲k
۱۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.