آن روز قسمت پنجم
دختر ها رسیدن خونه خسته بودن رفت خوابیدن.
فردا صبح جنی بدون اینکه به کسی چیزی بگه رفت خونه خودش. لیسا از خواب بیدار شد دید جنی نیست رفت بیرون دید جنی داره میره لیسا داد زد: جنی! جنی وایستا! جنی ایستاد لیسا: چرا داری میری؟ قراره امشب بریم بیرون. جنی : ببخشید لیسا من حالم خوب نیست باید برم خونه. لیسا: جنی چیزی شده چند روزه نه حرفی میزنی نه میخندی اتفاقی افتاده؟! جنی: نه چیزی نیست. جنی میخواست بره لیسا دستش رو گرفت : جنی من میدونم یه اتفاقی افتاده ولی خواهش میکنم دوباره برگرد. لیسا جنی رو بغل کرد و گریه کرد جنی هم گریش گرفت. جنی رفت.
رسید خونه در و باز کرد یه شاخه گل دم در بود. جنی نمیدونست اینو کی گزاشته برش داشت و گزاشتش تو آب.
رفت تو اتاق دراز کشید. خوابش برد.
از خواب بیدار شد چشماش خیس بود، حالش خوب نبود کابوس دیده بود از خونه رفت بیرون کفش نپوشیده بود پاش زخم شده بود گریه میکرد یهو بیهوش شد افتاد رو زمین همون موقع جنی 😓.. خود کشی کرد😔🥺. چند روز بعد رزی این قضیه رو فهمید، باورش نمیشد گریه کرد در حد مرگ😖. رزی این قضیه رو به همه گفت جیسو: رزی راست م..میگی! امکان نداره😦 جنی قویه این امکان نداره😖. لیسا خوشکش زده بود انگار دیگه کسی رو نداشت.چند روز دیگه تو استودیو یاد بود جنی رو برگزار کردن همه گریه میکردند و جیغ میزدند، همه گروه های کیپاپ اونجا بودن ناراحت بودن و گریه میکردن. اعضا رو یه صندلی نشسته بودن چشماشون کبود شده بود گریه میکردن.
بعد اعضا رفتن رو استیج رزی داد زد: هیتر های ا ش غ ال😖 اونا..اونا این کار رو با جنی کردن هیچ وقت نمیبخشمشون. جیسو گفت: اون برای ما مثل خواهر بزرگ تر بود چطور تونستن😭. همه گریه میکردن و میگفتن جنییی! لیسا داد زد : جنیییییییی! چطور تونستی ترکمون کنی😩😞. وقتی جنی نباشه نه بلک پینکی وجود داره نه بلینک!. بعد لیسا بیهوش شد همه کیپاپ ها اومدن رو استیج دید لیسا غش کرده بعد دیدن دیگه نفس نمیکشه 😔. جیسو و رزی دیگه نتونستن تحمل کنن
جیسو استیج و ترک کرد و رفت . رزی اونجا مونده بود .
فرداش فقط رزی تنها بود جنی و لیسا که رفتن و جیسو هم دیگه از اون موقع پیداش نشد رزی تنها مونده بود😓.
یهو جنی از خواب بیدار شد.....
)(ببخشید یکم غمگین بود🥺)
زود قضاوت نکنید!
این یه خواب بود پس واقعیت نداشت ، ما همیشه از بلک پینک حمایت میکنیم🖤💖
برای قسمت بعد ۱۷ تا لایک
فردا صبح جنی بدون اینکه به کسی چیزی بگه رفت خونه خودش. لیسا از خواب بیدار شد دید جنی نیست رفت بیرون دید جنی داره میره لیسا داد زد: جنی! جنی وایستا! جنی ایستاد لیسا: چرا داری میری؟ قراره امشب بریم بیرون. جنی : ببخشید لیسا من حالم خوب نیست باید برم خونه. لیسا: جنی چیزی شده چند روزه نه حرفی میزنی نه میخندی اتفاقی افتاده؟! جنی: نه چیزی نیست. جنی میخواست بره لیسا دستش رو گرفت : جنی من میدونم یه اتفاقی افتاده ولی خواهش میکنم دوباره برگرد. لیسا جنی رو بغل کرد و گریه کرد جنی هم گریش گرفت. جنی رفت.
رسید خونه در و باز کرد یه شاخه گل دم در بود. جنی نمیدونست اینو کی گزاشته برش داشت و گزاشتش تو آب.
رفت تو اتاق دراز کشید. خوابش برد.
از خواب بیدار شد چشماش خیس بود، حالش خوب نبود کابوس دیده بود از خونه رفت بیرون کفش نپوشیده بود پاش زخم شده بود گریه میکرد یهو بیهوش شد افتاد رو زمین همون موقع جنی 😓.. خود کشی کرد😔🥺. چند روز بعد رزی این قضیه رو فهمید، باورش نمیشد گریه کرد در حد مرگ😖. رزی این قضیه رو به همه گفت جیسو: رزی راست م..میگی! امکان نداره😦 جنی قویه این امکان نداره😖. لیسا خوشکش زده بود انگار دیگه کسی رو نداشت.چند روز دیگه تو استودیو یاد بود جنی رو برگزار کردن همه گریه میکردند و جیغ میزدند، همه گروه های کیپاپ اونجا بودن ناراحت بودن و گریه میکردن. اعضا رو یه صندلی نشسته بودن چشماشون کبود شده بود گریه میکردن.
بعد اعضا رفتن رو استیج رزی داد زد: هیتر های ا ش غ ال😖 اونا..اونا این کار رو با جنی کردن هیچ وقت نمیبخشمشون. جیسو گفت: اون برای ما مثل خواهر بزرگ تر بود چطور تونستن😭. همه گریه میکردن و میگفتن جنییی! لیسا داد زد : جنیییییییی! چطور تونستی ترکمون کنی😩😞. وقتی جنی نباشه نه بلک پینکی وجود داره نه بلینک!. بعد لیسا بیهوش شد همه کیپاپ ها اومدن رو استیج دید لیسا غش کرده بعد دیدن دیگه نفس نمیکشه 😔. جیسو و رزی دیگه نتونستن تحمل کنن
جیسو استیج و ترک کرد و رفت . رزی اونجا مونده بود .
فرداش فقط رزی تنها بود جنی و لیسا که رفتن و جیسو هم دیگه از اون موقع پیداش نشد رزی تنها مونده بود😓.
یهو جنی از خواب بیدار شد.....
)(ببخشید یکم غمگین بود🥺)
زود قضاوت نکنید!
این یه خواب بود پس واقعیت نداشت ، ما همیشه از بلک پینک حمایت میکنیم🖤💖
برای قسمت بعد ۱۷ تا لایک
۱۳.۶k
۰۳ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.