پارت ۲

داشت تو تب میسوخت...سریع بیدارش کردم...چندبار تکونش دادم..
ش:یانگسا؟...هی یانگساااا...یانگسااا پاشووو
یهو با جیغ از جاش پرید..و محکم بغلم کرد..از ناگهانی بودن حرکتش تو شوک فرو رفتم...بعدش با خیس شدن شونم به خودم اومدم...داشت گریه میکرد؟برای چی؟
از بغلم درش آوردم...
ی:هق هق منو تنها نزار هق من دیگه هق دیر نمیام هق
دیوونه شده؟داره چی میگه ؟برای چی باید تنهاش بزارم؟..از درد دور خودش میپیچید...بلندش کردم بردمش توی اتاق...روی تخت گذاشتمش...یه تشت کوچیک آبی با یه دستمال سفید رنگ که دورش صورتی بود آوردم...دستمال رو خیس کردم گذاشتم روی پیشونیش...پاهاشو خیس کردم
ی:سرده...
اهمیتی به حرفش ندادم...تبش اومد پایین...پتو رو روش کشیدم..
ش:بخواب...
خواستم برم که دستمو گرفت...
ی:ن.نرو...هق هق پیشم بمون...
دلم براش آتیش گرفت...دماغش قرمز شده بود...بدنش درد میکرد..رنگش پریده بود...معلوم بود که حالش خوب نیست...دستشو گرفتم و نشستم پیشش
ش:حالت خوبه؟
ی:هوم..تو..تنهام نمیزاری که؟میزاری؟هق
دستشو بوسیدم...ینی انقدر زیاده روی کردم؟
بغلش کردم...
ش:فقط میخواستم تنبیهت کنم...مگه میشه از فرشتم دست بکشم؟...تو کیتن منی...
ی: هق هچیهههههه
ش:هوم..سرماهم خوردیی
ی:نه بابا هچیهههههه
ش:"خنده"خیلی خب...بیا بهت دارو بدم بعدش...بریم بخوابیم
ی:یونگیاااا خیلی دوستت دارممم
ش:منم دوست دارم کیتن من:)
_______________________________
چطور بود ؟ دوست داشتین ؟ حیح