p⁵
یهو حالت تهوع گرفتم و رفتم دست شویی و بالا آوردم وای نکنه حامله شدم !
برگشتم دیدم لیا خدا بگم ........ اومده جای من کنار تهیونگ نشسته اهههه
ات:اینجا جای منه بلند شو
لیا:خب برو اونجا بشین چه فرقی داره
ات:میخوام کنار شوهرم بشینم
لیا:منم میخوام کنار اوپا ته بشینم
ات:اوپای تو شوهر منه
لیا:قبل از اینکه شوهر تو شه قرار بوده شوهر من شه
لیا :بعدشم اون منو مال خودش کرده
ات با این حرف لیا انگار یه ظرف پر از یخ انداختن رو سرش فوری رفت طبقه بالا
ته هم وقتی دید اینجوریه گفت
ته:واقعا برات متاسفم لیا
لیا:مگه دروغ گفتم
ته:یه بار بود چرا بهش گفتی
فلش بک:
برگشتم دیدم لیا خدا بگم ........ اومده جای من کنار تهیونگ نشسته اهههه
ات:اینجا جای منه بلند شو
لیا:خب برو اونجا بشین چه فرقی داره
ات:میخوام کنار شوهرم بشینم
لیا:منم میخوام کنار اوپا ته بشینم
ات:اوپای تو شوهر منه
لیا:قبل از اینکه شوهر تو شه قرار بوده شوهر من شه
لیا :بعدشم اون منو مال خودش کرده
ات با این حرف لیا انگار یه ظرف پر از یخ انداختن رو سرش فوری رفت طبقه بالا
ته هم وقتی دید اینجوریه گفت
ته:واقعا برات متاسفم لیا
لیا:مگه دروغ گفتم
ته:یه بار بود چرا بهش گفتی
فلش بک:
۶.۶k
۰۵ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.