ازدواج اجباری p ۲
ملیسا:ممنون
اجوما یه لحظه میای اینجا
اجوما:بله چشم الان میام
ملیسا:اجوما میشه باهام رسمی حرف نزنی راحت باش (اره اجوما جان خاکی باش دخترم😁)
اجوما:باشه چیزی میخواستی
ملیسا:نه میخواستم بگم یه لیوان برام شراب بیار همین
اجوما:چشم الان براتون میارم
همون لحظه جیمین پیش ملیسا نشت و گفت
جیمین:میتونم یه چیزی بهت بگم
ملیسا:اره بگو (خیلی سرد)
جیمین:دوستت دارم(خیلی اروم جوری که فقط خودش بشنوه)
ملیسا:چی؟؟؟
جیمین:دوستت دارم(یه کمی بلند)
ملیسا با شنیدن این حرف لپ هاش قرمز شده بود
جیمین:ببخشید خجالت کشیدی
ملیسا:اره
ویو ملیسا🖤✝
با حرفی که جیمین به من زد لپ هام قرمز شد و یه حس عجیبی بهم دست داد تاحالا هیچ کس بهم نگفته بود:«دوستت دارم»احساس کردم عاشق جیمین شدم
[پرش زمانی به ۱۰شب]
جیمین:ملیسا نمیخوای غذا بخوری
ملیسا:.......
جیمین:ملیسا؟؟؟
جیمین رفت پیش ملیسا دید که وقتی داشت فیلم نگاه میکرد خوابش برده بود جیمین ملیسا رو براید استایل بغل کرد و برد روی تخت گزاشت
جیمین ویو 💖
وقتی ملیسا رو دیدم که خوابیده لبخند بزرگی نشست رو لبام وقتی میخواستم تلوزیون اتاقش رو خاموش کنم دیدم ۵تا پیک الکل با یه شیشه کامل شراب خورده صداش کردم و بلند شد هنوز مست بود
جیمین:ملیسا(یه زره بلند )
ملیسا:هااااااا
جیمین:چرا این همه الکل با شراب خوردی اخه نمیگی چیزیت میشه
ملیسا:حالا که چیزی نشده انقدر شلوغش میکینی
جیمین ویو💖
رفتم اشپز خونه به خدمتکار ها گفتم که شراب ها و الکل ها رو ندن به ملیسا و میخواستم یه قانون هایی براش بزارم برگشتم اتاق ملیسا و بهش گفتم
جیمین:این توری نمیشه باید برات قانون بزارم تو زیاده روی میکنی
۱_بدون اجازه ی من شراب نمیخوری فقط وقتی که من بودم مست میکنی
۲_هق نداری بدون من یا بادیگارد ها بری بیرون
۳_بعد از عروسی باید با من بخوابی و از پیش من تکون نخوری
۴_دوستات یا هر کس دیگه ای نمیتونی بدون اجازه ی من دعوتشون کنی
۵_هر شب میای تو حال میشینی جلوی چشم من اگرم غذا نمیخوری باید باز هم بیای تو حال بشینی فهمیدی
ملیسا:من به حرف های تو گوش نمیدم تو پادشاه من نیستی که به من دستور میدی
ادامه دارد......
اسکی ممنوع❌
اجوما یه لحظه میای اینجا
اجوما:بله چشم الان میام
ملیسا:اجوما میشه باهام رسمی حرف نزنی راحت باش (اره اجوما جان خاکی باش دخترم😁)
اجوما:باشه چیزی میخواستی
ملیسا:نه میخواستم بگم یه لیوان برام شراب بیار همین
اجوما:چشم الان براتون میارم
همون لحظه جیمین پیش ملیسا نشت و گفت
جیمین:میتونم یه چیزی بهت بگم
ملیسا:اره بگو (خیلی سرد)
جیمین:دوستت دارم(خیلی اروم جوری که فقط خودش بشنوه)
ملیسا:چی؟؟؟
جیمین:دوستت دارم(یه کمی بلند)
ملیسا با شنیدن این حرف لپ هاش قرمز شده بود
جیمین:ببخشید خجالت کشیدی
ملیسا:اره
ویو ملیسا🖤✝
با حرفی که جیمین به من زد لپ هام قرمز شد و یه حس عجیبی بهم دست داد تاحالا هیچ کس بهم نگفته بود:«دوستت دارم»احساس کردم عاشق جیمین شدم
[پرش زمانی به ۱۰شب]
جیمین:ملیسا نمیخوای غذا بخوری
ملیسا:.......
جیمین:ملیسا؟؟؟
جیمین رفت پیش ملیسا دید که وقتی داشت فیلم نگاه میکرد خوابش برده بود جیمین ملیسا رو براید استایل بغل کرد و برد روی تخت گزاشت
جیمین ویو 💖
وقتی ملیسا رو دیدم که خوابیده لبخند بزرگی نشست رو لبام وقتی میخواستم تلوزیون اتاقش رو خاموش کنم دیدم ۵تا پیک الکل با یه شیشه کامل شراب خورده صداش کردم و بلند شد هنوز مست بود
جیمین:ملیسا(یه زره بلند )
ملیسا:هااااااا
جیمین:چرا این همه الکل با شراب خوردی اخه نمیگی چیزیت میشه
ملیسا:حالا که چیزی نشده انقدر شلوغش میکینی
جیمین ویو💖
رفتم اشپز خونه به خدمتکار ها گفتم که شراب ها و الکل ها رو ندن به ملیسا و میخواستم یه قانون هایی براش بزارم برگشتم اتاق ملیسا و بهش گفتم
جیمین:این توری نمیشه باید برات قانون بزارم تو زیاده روی میکنی
۱_بدون اجازه ی من شراب نمیخوری فقط وقتی که من بودم مست میکنی
۲_هق نداری بدون من یا بادیگارد ها بری بیرون
۳_بعد از عروسی باید با من بخوابی و از پیش من تکون نخوری
۴_دوستات یا هر کس دیگه ای نمیتونی بدون اجازه ی من دعوتشون کنی
۵_هر شب میای تو حال میشینی جلوی چشم من اگرم غذا نمیخوری باید باز هم بیای تو حال بشینی فهمیدی
ملیسا:من به حرف های تو گوش نمیدم تو پادشاه من نیستی که به من دستور میدی
ادامه دارد......
اسکی ممنوع❌
۹.۸k
۱۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.