تپش قلب پارت ۵۱
همون موقع لبامم بوسید کوک:عشقم میدونی که هنوز بهتر نشدی من:اوهوم کوک:چرا الان داری راه میری من:جونگ کوک حوصلم سرمیره وقتی میشینم باید راه برم کوک:نفسم میدونی نگرانم خوب من:نگران نباش نفسممم من خوبم کوک:هوففف من:ناراحتی کوک:نه نیستم از تو من:هوم کوک:نه نفسم من هیچ وقت از دستت ناراحت نمیشم همون موقع بغلش کردم اونم بغلم کرد
دوماه بعد
حالم خیلی خوب شده بود دیگه هیچ دردی نداشتم زندگیمون آروم بود جونگ کوک برگشت خونه ساعت ۹ شب بود عصبانی اومد خونه اخم کرده بود رفتم سمتش من:عشقم اومدی چرا انقدر دیر اومدی کوک:ببخشید کارام زیاد بود من:عب نداره چیه چرا عصبانی اخم کردی کوک:نه عصبانی نیستم فقط خستم من:هوفف خیله خوب رفت تو اتاق لباسشو عوض کرد رفت نشست رو مبل اصلا محل نداد رفتم پیشش نشستم من:جونگ کوک نمیخوای بگی چی شده از اون موقع که اومدی همش تو خودتی جوابمو نداد من:جو یهو بلند گفت کوک:میشه دو دقیقه خفه شی من:چته کوک:هیچیم نیست الان تو داری رو مغزم راه میری من:باشه هم خفه میشم هم دیگه باهات کاری ندارم پاشدم رفتم تو اتاق درم محکم بستم کوک:یورا هوف
از زبون جونگ کوک
با خودم گفتم من:من دارم چیکار میکنم الان ناراحتش کردم واقعا که عصبانیتمو سر اون خالی کردم پاشدم رفتم سمت سمت اتاق در زدم من:عشقم میشه بیای این در و باز کنی ببخشید اونجوری حرف زدم واقعا تو تقصیری نداشتی من بیخودی سرت داد زدم روتو خالی کردم عشقم هرکاری میخوای بکنی بکن فقط قهر یا ناراحت نباش لطفا یورا:چرا اونجوری باهام برخورد میکردی من میخواستم بیام بغلت کنم اما عصبانیتتو دیدم دیگه هیج کار نکردم چون گفتم الان بغلت نکنم بده بپرسم چی شده بعد میگی خفه شو من:ببخشید عشقم ببخشید بیا در و باز کن بیا دیگه یورا نفس جونگ کوک بیبی خوشمزه من لبمو بردم سمت در گوشه در و گفتم و سمت دسته درمن:بیبی خوشمزه من بیا دیگه (ناز میکشه😐😂😂🤣) بیا میمیرما همون موقع کیلید و چرخوند در و باز کرد من:بیا تو بغلم نفسم بعد اومد تو بغلم من:معذرت میخوام دیگه نمیکنم همچین کاری میخواستم سر یکی خالی کنم اما تو رو که دیدم سر تو خالی کردم ببخشید گوه خوردم آشتی آشتی هومممم یورا:خیله خوب آشتی من:دلم برات تنگ شده بود یورا:منم
دوماه بعد
حالم خیلی خوب شده بود دیگه هیچ دردی نداشتم زندگیمون آروم بود جونگ کوک برگشت خونه ساعت ۹ شب بود عصبانی اومد خونه اخم کرده بود رفتم سمتش من:عشقم اومدی چرا انقدر دیر اومدی کوک:ببخشید کارام زیاد بود من:عب نداره چیه چرا عصبانی اخم کردی کوک:نه عصبانی نیستم فقط خستم من:هوفف خیله خوب رفت تو اتاق لباسشو عوض کرد رفت نشست رو مبل اصلا محل نداد رفتم پیشش نشستم من:جونگ کوک نمیخوای بگی چی شده از اون موقع که اومدی همش تو خودتی جوابمو نداد من:جو یهو بلند گفت کوک:میشه دو دقیقه خفه شی من:چته کوک:هیچیم نیست الان تو داری رو مغزم راه میری من:باشه هم خفه میشم هم دیگه باهات کاری ندارم پاشدم رفتم تو اتاق درم محکم بستم کوک:یورا هوف
از زبون جونگ کوک
با خودم گفتم من:من دارم چیکار میکنم الان ناراحتش کردم واقعا که عصبانیتمو سر اون خالی کردم پاشدم رفتم سمت سمت اتاق در زدم من:عشقم میشه بیای این در و باز کنی ببخشید اونجوری حرف زدم واقعا تو تقصیری نداشتی من بیخودی سرت داد زدم روتو خالی کردم عشقم هرکاری میخوای بکنی بکن فقط قهر یا ناراحت نباش لطفا یورا:چرا اونجوری باهام برخورد میکردی من میخواستم بیام بغلت کنم اما عصبانیتتو دیدم دیگه هیج کار نکردم چون گفتم الان بغلت نکنم بده بپرسم چی شده بعد میگی خفه شو من:ببخشید عشقم ببخشید بیا در و باز کن بیا دیگه یورا نفس جونگ کوک بیبی خوشمزه من لبمو بردم سمت در گوشه در و گفتم و سمت دسته درمن:بیبی خوشمزه من بیا دیگه (ناز میکشه😐😂😂🤣) بیا میمیرما همون موقع کیلید و چرخوند در و باز کرد من:بیا تو بغلم نفسم بعد اومد تو بغلم من:معذرت میخوام دیگه نمیکنم همچین کاری میخواستم سر یکی خالی کنم اما تو رو که دیدم سر تو خالی کردم ببخشید گوه خوردم آشتی آشتی هومممم یورا:خیله خوب آشتی من:دلم برات تنگ شده بود یورا:منم
۱۴.۹k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.