فیک ربندو پارت ۳
*: مهی
&: ها چته شتری
*: ما ماشین نداریم چجوری بریم ۱۰ دیقه دیگه باید اونجا باشیم......۲۵ دیقه هم فاصلس تازه با ماشین
&: خوووووو خدا پا داده به ما که بدوییم👍
*: من میگم تریا..کت خرابه🗿آخه شلغم شل مغز خدا پا داده سُم که نداده تو ۱۰ دیقه مسیر ۲۵ دیقه ای رو یورتمه بریم
&: ما ایرانی ایم از پسش بر میام کار نشد نداره🏃♀️🏃
*: صحیح درست میفرمایید
&: بریمممم
ادمین:
مهی و آیدا عزیز مثل اسب یورتمه میرفتن و شبیه منگلا بودن
*: پاهام نا نداره بی ناموسسسسس
&: زور بزننننن
*: نمیخوام برینم که میگی زور بزنننن
&: تحمل کن الان میرسیممم
میرسن کتاب خونه و صدایه اگزوز خاور میدادن🗿💔
همین زما هایتانی ها:
(❗❗دوستان داستان طنزه خواهشن جوگیر نشید من خودم رویه ران کراشم و برای ریندو احترام قائلم پس جنبه داشته باشید)
ران: مو قشنگ داداش
ریندو: باز چته 😐
ران: میخوام سر و سامون بدم بهت👍
ریندو: تو خودت تو رابطتت ریدی یه روز نیست شما نرینین به هم بعد میخوای به من سامون بدی؟
ران: چرا که نه سن خر شرک رو داری وقتشه مرد شی🚬🗿
ریندو: برو بابا مشنگ(یه ران و ریندو معذرت)😔
ران: مشنگ و زهر هلاهل مردک کله والیبالی
ربندو: تو خوبی سه تیکه
ران: ای بیتربی...
ربندو: برو گوشیت رو جواب بده منو نصيحت نکن شرک
ران: ااا بلخره رسیدین به حق علی؟
&: آره باوا رسیدیم(سعی در طبیعی جلوه دادن صدا)
چند مین بعد وصت کافه کتابخونه
ران: یعنی امام زمان میخواست ظهور کنه سریع تر از شما میومد👍🗿
&: عه چیزه خلام سولی...نه چیز چطوری جیگررر
ران: خدا موقعی که میخواست مغز بده تو توی صفه نون وایی بودی.....من چرا تورو گرفتم😔💔
*: عه سلام خوبی ران آقا👍
ران: ها؟
ریندو: سلام (همچو کوه یخ سرد)
*: عرررررررررررررررررررررر عر ترررررررررر
ریندو: این چرا عر عر میکنه
&: این گاهی سیمای مغزش قاطی میکنه آره دیگه.....(زدن پس گردنی به آیدا)
*: حداقل من حرف زدن عادی بلدم تو اونم بلد نیستی شل مغزم شل دست
چندین ساعت بعد در راه خونه
نمیبینی زحمت میکشم بی فانوس؟
لایک کنننن
نظر بدید ناموسن
&: ها چته شتری
*: ما ماشین نداریم چجوری بریم ۱۰ دیقه دیگه باید اونجا باشیم......۲۵ دیقه هم فاصلس تازه با ماشین
&: خوووووو خدا پا داده به ما که بدوییم👍
*: من میگم تریا..کت خرابه🗿آخه شلغم شل مغز خدا پا داده سُم که نداده تو ۱۰ دیقه مسیر ۲۵ دیقه ای رو یورتمه بریم
&: ما ایرانی ایم از پسش بر میام کار نشد نداره🏃♀️🏃
*: صحیح درست میفرمایید
&: بریمممم
ادمین:
مهی و آیدا عزیز مثل اسب یورتمه میرفتن و شبیه منگلا بودن
*: پاهام نا نداره بی ناموسسسسس
&: زور بزننننن
*: نمیخوام برینم که میگی زور بزنننن
&: تحمل کن الان میرسیممم
میرسن کتاب خونه و صدایه اگزوز خاور میدادن🗿💔
همین زما هایتانی ها:
(❗❗دوستان داستان طنزه خواهشن جوگیر نشید من خودم رویه ران کراشم و برای ریندو احترام قائلم پس جنبه داشته باشید)
ران: مو قشنگ داداش
ریندو: باز چته 😐
ران: میخوام سر و سامون بدم بهت👍
ریندو: تو خودت تو رابطتت ریدی یه روز نیست شما نرینین به هم بعد میخوای به من سامون بدی؟
ران: چرا که نه سن خر شرک رو داری وقتشه مرد شی🚬🗿
ریندو: برو بابا مشنگ(یه ران و ریندو معذرت)😔
ران: مشنگ و زهر هلاهل مردک کله والیبالی
ربندو: تو خوبی سه تیکه
ران: ای بیتربی...
ربندو: برو گوشیت رو جواب بده منو نصيحت نکن شرک
ران: ااا بلخره رسیدین به حق علی؟
&: آره باوا رسیدیم(سعی در طبیعی جلوه دادن صدا)
چند مین بعد وصت کافه کتابخونه
ران: یعنی امام زمان میخواست ظهور کنه سریع تر از شما میومد👍🗿
&: عه چیزه خلام سولی...نه چیز چطوری جیگررر
ران: خدا موقعی که میخواست مغز بده تو توی صفه نون وایی بودی.....من چرا تورو گرفتم😔💔
*: عه سلام خوبی ران آقا👍
ران: ها؟
ریندو: سلام (همچو کوه یخ سرد)
*: عرررررررررررررررررررررر عر ترررررررررر
ریندو: این چرا عر عر میکنه
&: این گاهی سیمای مغزش قاطی میکنه آره دیگه.....(زدن پس گردنی به آیدا)
*: حداقل من حرف زدن عادی بلدم تو اونم بلد نیستی شل مغزم شل دست
چندین ساعت بعد در راه خونه
نمیبینی زحمت میکشم بی فانوس؟
لایک کنننن
نظر بدید ناموسن
۳.۶k
۲۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.