منم ٖ محتاج چشمانی که نور بیکران دارد
شدم محونگاهی که به چشمش آسمان دارد
زده تاراج لبهایش به سیب سرخ هر حوا
منم مست لبانی که ز خون ما نشان دارد
اسیر تاب گیسویش شده چشمان مجنونم
منم مست تن یاسی که عطر حوریان دارد
هزاران مثنوی گویم بر آن مست کمان ابرو
{غزل بانوی احساسم} شراب ارغوان دارد
زنم بوسه بر آن لبها ، بر آن لبهای شاعر کش
که این لیلای شیرینم عسل ها بر دهان دارد
به هر باران بی پروا شوم آغوش آن یارم
درخت نو بهارم که پناه و آشیان دارد
کویر تشنه ی جانم به دریایی زده راهی
که موجش روی صحرایم شده رودی که جان دارد
🌹🌿
منم ٖ محتاج چشمانی که نور بیکران دارد
شدم محونگاهی که به چشمش آسمان دارد
زده تاراج لبهایش به سیب سرخ هر حوا
منم مست لبانی که ز خون ما نشان دارد
اسیر تاب گیسویش شده چشمان مجنونم
منم مست تن یاسی که عطر حوریان دارد
هزاران مثنوی گویم بر آن مست کمان ابرو
{غزل بانوی احساسم} شراب ارغوان دارد
زنم بوسه بر آن لبها ، بر آن لبهای شاعر کش
که این لیلای شیرینم عسل ها بر دهان دارد
به هر باران بی پروا شوم آغوش آن یارم
درخت نو بهارم که پناه و آشیان دارد
کویر تشنه ی جانم به دریایی زده راهی
که موجش روی صحرایم شده رودی که جان دارد
🌹🌿
۹۷۵
۲۰ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.