pov:...ریکشن پسرای پی اچ وقتی
★وقتی میمیری★
تام:(با چشمانی سرد و بی اهمیت به جسدت خیره میشه و زمزمه میکنه) «متاسفم ا/ت...نباید به من اعتماد میکردی...»
متیو:(با چشمانی بعضی کنار جسدت زانو میزنه و موهات رو نوازش میکنه) «انتقامت رو میگیرم...»
دریکو:(وقتی ولدمورت میکشتت دریکو اشکی از چشمانش میاد و صورتش توی هم میره...و سریعا اونجا رو ترک میکنه تا بیشتر با حقیقت اشنا نشه...)
تئو:(اخمی میکنه و فریاد میکشه) «به جون خودم قسم که هرکی اینکارو باهات کرده رو میکشم!»
لورنزو:(شوکه میشه و گل رزی که برات خریده بود از دستش روی زمین میوفته و سرش رو روش قلبت میزاره و بغضش میشکنه...) «کجایی قشنگم...مگه نگفتی تا اخر با منی؟!...»
عرررر...کی اینجا پیاز خورد کرده؟!:))
لایک؟ کامنت؟ درخواستی؟💚🐍
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
follow for more baby 💚🐍
تام:(با چشمانی سرد و بی اهمیت به جسدت خیره میشه و زمزمه میکنه) «متاسفم ا/ت...نباید به من اعتماد میکردی...»
متیو:(با چشمانی بعضی کنار جسدت زانو میزنه و موهات رو نوازش میکنه) «انتقامت رو میگیرم...»
دریکو:(وقتی ولدمورت میکشتت دریکو اشکی از چشمانش میاد و صورتش توی هم میره...و سریعا اونجا رو ترک میکنه تا بیشتر با حقیقت اشنا نشه...)
تئو:(اخمی میکنه و فریاد میکشه) «به جون خودم قسم که هرکی اینکارو باهات کرده رو میکشم!»
لورنزو:(شوکه میشه و گل رزی که برات خریده بود از دستش روی زمین میوفته و سرش رو روش قلبت میزاره و بغضش میشکنه...) «کجایی قشنگم...مگه نگفتی تا اخر با منی؟!...»
عرررر...کی اینجا پیاز خورد کرده؟!:))
لایک؟ کامنت؟ درخواستی؟💚🐍
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
follow for more baby 💚🐍
۲۱.۷k
۱۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.