پارت اول ((جادوی عشق))

پارت اول ((جادوی عشق))

ویو ات
صبح با صدای زنگ دلنشینم بیدار شدم رفتم صورتمو شستم واسه خودم غذا درست کردم و رفتم مدرسه

که یهو صدای زنگ واقعی گوشیم که جیغ خودم بود داشتم داد میزدم گمشو برو مدرسه خورد
درسته بازم خواب دیدم
بدون خوردن صبحونه راه افتادم به سمت مدرسه گلمون

ویو داخل مدرسه
آرنیا:سلام دوست عزیزم چه خبر
+ سلام و درد صد بار گفتم اونجوری صدام نکن عوقم میگیره
آرنیا:باشه بابا....
میگم آت
+ ها؟
آرنیا:من دیشب کرمم گرفت موقعی که چو(داداش آرنیا) حمام بود رفتم دزدکی سر گوشیش به دوست دخترش پیام دادم نمیدونم چی شد که یهو کات کردم با دختره
امروز صبح هم چو خیلی عصبی بود
+ یعنی داری میگی بازم احتمال داره بیاد مدرسه تا بتونه باهات حرف بزنه؟
آرنیا:آره
+ و یعنی تو الان از من درخواست کمک داری؟
آرنیا:.....آ..آره
+ خوب یک گوهیه که تو خوردی من چرا باید بگم......
آرنیا:ات تروخداااا
هوف باشه
سونا:سلام خرهای کربلا
+ سلام گاو
آرنیا:سلام
سونا:میگم بچها شنیدید که چه معلم هایی میخوان بیان؟
شنیدم خیلی خوشتیپن
+ معلم ها؟
سونا:آره،مثل اینکه هفت تا معلم ان
آرنیا:تازه یکیشون بوکس هم میره و تتو داره خیلی جذابه😭
+ خب بسه دیگه گمشید بریم سر کلاس هامون.

شرط نداره فقط اگه حوصله داشتم میزارم🤝🫴😭