ᴜɴᴛᴏᴜᴄʜᴀʙʟᴇ ᴍᴀғɪᴀ "ʟᴇssᴏɴ ¹ ᴘᴀʀᴛ ²⁹
ᴜɴᴛᴏᴜᴄʜᴀʙʟᴇ ᴍᴀғɪᴀ "ʟᴇssᴏɴ ¹ ᴘᴀʀᴛ ²⁹
Mᴏᴍ's ʏ.ɴ = &
ʏ.ɴ= +
ᴛᴇᴀ= -
Jerry=°
به سمت جلو رفتم و رفتم تو اتاق چوی..
کامپیتورش خاموش بود پس سریع روشنش کردم..
+اه لعنتی..رمز داره...اها.....رمز مرگ شوهر عنشه.
رمز سال فوت شوهرشو زدم که باز شد .. لبخند پیروز مندانه ای زدم .
سریع فلشو زدم و تمام مدارکو ریختم تو فلش .... که یهو صدای پا اومد. دیدم همه چی تو فلش ثبت شد پس سریع کامپیوترو خاموش کردم . خواستم برم دیدم صدای قفل کردن در اومد.
+وای بدبخت شدم(اروم)
که یهو صدای زن چوی اومد.(علامتش=)
=هوفف یادم رفت درو قفل کنم کارن پسرم قفل کردی درو؟
؟بله مادر
=خوبه .. بریم..اینجوری کسیم وارد اتاقم نمیشه.
+واییی بدبخت شدممممم....جریی..جریییی
°یا خدا خانم بله چیشده
+کارن درو برای محافظت از اتاق مامانش قفل کرده .
°خب... من بیام دنبالتون؟
+نه تو دردسر میوفتیم بزار خودم ی کاریش میکنم.
به دور و برم نگاه کردم که پنجره رو دیدم. درشو باز کردم ...ارتفاع زیاد بود.ولی بهتر از این بود که منو گیر بندازن.
کفشامو دراوردم و گرفتم تو دستم و فلشم تو لباسم قایم کردم و پریدم.
+واییییی پامممممم....اخخخخخخخخخخ
پام به شدت درد می کرد و پیچ خورده بود و گمونم دستمم شکسته بود...خیلی درد داشتم.
سریع رفتم تو و دست کوک و تهیونگو گرفتم و اوردم بیرون و زدم زیر گریه..
_¤ا.ت چیشده خوبی؟
+تمام اطلاعات رو بدست اوردم که بعدش کارن اومد درو قفل کرد و گیر کردم ولی از پنجره پریدم پایین فکر کنم دست و پام شکستهههه(داد و گریه)
¤من برم ماشینو بیارم همینجا وایسین.
_ الهی قربونت برم بیا بغلم...خوبی الان؟
+نههههه(گریه)
تهیونگ براید استایل بغلم کرد و منو برد سمت ماشین و خوابوندتم صندلی عقب وخودشم رفت جلو
یکدفعه از درد بیهوش شدم.
(کم بود ببخشیدددددد)
Mᴏᴍ's ʏ.ɴ = &
ʏ.ɴ= +
ᴛᴇᴀ= -
Jerry=°
به سمت جلو رفتم و رفتم تو اتاق چوی..
کامپیتورش خاموش بود پس سریع روشنش کردم..
+اه لعنتی..رمز داره...اها.....رمز مرگ شوهر عنشه.
رمز سال فوت شوهرشو زدم که باز شد .. لبخند پیروز مندانه ای زدم .
سریع فلشو زدم و تمام مدارکو ریختم تو فلش .... که یهو صدای پا اومد. دیدم همه چی تو فلش ثبت شد پس سریع کامپیوترو خاموش کردم . خواستم برم دیدم صدای قفل کردن در اومد.
+وای بدبخت شدم(اروم)
که یهو صدای زن چوی اومد.(علامتش=)
=هوفف یادم رفت درو قفل کنم کارن پسرم قفل کردی درو؟
؟بله مادر
=خوبه .. بریم..اینجوری کسیم وارد اتاقم نمیشه.
+واییی بدبخت شدممممم....جریی..جریییی
°یا خدا خانم بله چیشده
+کارن درو برای محافظت از اتاق مامانش قفل کرده .
°خب... من بیام دنبالتون؟
+نه تو دردسر میوفتیم بزار خودم ی کاریش میکنم.
به دور و برم نگاه کردم که پنجره رو دیدم. درشو باز کردم ...ارتفاع زیاد بود.ولی بهتر از این بود که منو گیر بندازن.
کفشامو دراوردم و گرفتم تو دستم و فلشم تو لباسم قایم کردم و پریدم.
+واییییی پامممممم....اخخخخخخخخخخ
پام به شدت درد می کرد و پیچ خورده بود و گمونم دستمم شکسته بود...خیلی درد داشتم.
سریع رفتم تو و دست کوک و تهیونگو گرفتم و اوردم بیرون و زدم زیر گریه..
_¤ا.ت چیشده خوبی؟
+تمام اطلاعات رو بدست اوردم که بعدش کارن اومد درو قفل کرد و گیر کردم ولی از پنجره پریدم پایین فکر کنم دست و پام شکستهههه(داد و گریه)
¤من برم ماشینو بیارم همینجا وایسین.
_ الهی قربونت برم بیا بغلم...خوبی الان؟
+نههههه(گریه)
تهیونگ براید استایل بغلم کرد و منو برد سمت ماشین و خوابوندتم صندلی عقب وخودشم رفت جلو
یکدفعه از درد بیهوش شدم.
(کم بود ببخشیدددددد)
۷۸۳
۱۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.