چند شاتی از کوک پارت۳
چند شاتی از کوک پارت۳
سریع دست اون دختر رو گرفت و باهم رفتن. دلم به حال خودم سوخت دنیا رو سرم خراب شده بود پاشدم بادرد رفتم گوشه حیاط کیفمو پرت کردم. کنارم یهو پاهای یه نفر جلوم ظاهر شد با ترس اینکه هیونجین باشه سرمو بالا آوردم اما با چهره ی کوک مواجه شدم بی اهمیت بهش با آستین لباسم خون گوشه لبم رو پاک کردم
کوک: ا.ت بیا دستت زخمیه صورتت هم که بد تر بیا بر.........
می خواست ادامه حرفشو بگه که گفتم
ا.ت: از جلو چشمام گمشو کوک(بچه ها بخدا فیکه) دستشو سمت گونم دراز کرد دستشود پس زدم هولش دادم سریع از جام بلند شدم
ا.ت: دستای کثیفتو بهم نزن. وقتی زیر دست هیونجین جون میدادم چطور منو ول کردی و دسته اون هر*زه رو گرفتی رفتی(با داد و گریه)
••••••••••••••••••••••••••••••
شیطونا خیلی سریع شرطا رو میرسونید
لایک۱٠
کامنت۱۶
فالوور۴۸
سریع دست اون دختر رو گرفت و باهم رفتن. دلم به حال خودم سوخت دنیا رو سرم خراب شده بود پاشدم بادرد رفتم گوشه حیاط کیفمو پرت کردم. کنارم یهو پاهای یه نفر جلوم ظاهر شد با ترس اینکه هیونجین باشه سرمو بالا آوردم اما با چهره ی کوک مواجه شدم بی اهمیت بهش با آستین لباسم خون گوشه لبم رو پاک کردم
کوک: ا.ت بیا دستت زخمیه صورتت هم که بد تر بیا بر.........
می خواست ادامه حرفشو بگه که گفتم
ا.ت: از جلو چشمام گمشو کوک(بچه ها بخدا فیکه) دستشو سمت گونم دراز کرد دستشود پس زدم هولش دادم سریع از جام بلند شدم
ا.ت: دستای کثیفتو بهم نزن. وقتی زیر دست هیونجین جون میدادم چطور منو ول کردی و دسته اون هر*زه رو گرفتی رفتی(با داد و گریه)
••••••••••••••••••••••••••••••
شیطونا خیلی سریع شرطا رو میرسونید
لایک۱٠
کامنت۱۶
فالوور۴۸
۱۱.۱k
۱۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.