✨🤍just stay with me
فقط با من بمون 🤍✨
تک پارتی چند بخشی
مین هانول« لقب هانی»_۲۶ساله_ کره ای _ کیوت.خنگ.پایه.خوابالو_ خواهر یونگی (اسلاید دوم)
مین یونگی « لقب شوگا » _۲۹ساله_ کره ای_ خوابالو. باحال. کیوت_ برادر هانول
شخصیت اصلی: هانول . شوگا
شخصیت فرعی: مامان هانول و شوگا. جونگ کوک( دوست صمیمی هانی) جی هوپ (دوست صمیمی شوگا)
[ علامت هانی+ علامت شوگا_علامت مامان & علامت کوک* جی هوپ %]
«هانی ویو»
یک صبح دیگه که با نور فاکی خورشید بلند شدم
یونگی رو دیدم که هنوز خوابه ( این دوتا اتاقاشون یکیه)
وقت کرم ریخته
رفتم یک پارچ اب یخ برداشتم رفتم بالا سر یونگی بزار اول با ملایمت کار کنم
+ یونگی
-....
+ یونگی جان
- هوم
+ بیدار شو
- ولم کن
+ باشه
حالا وقتشه یک دو سه
بوممم
تمام اب ریختم رو شوگا با اعصابانیت و تعجب بلند شد
رو به من کرد و گفت
- چرا اینکارو کردی
+ چون بلند نشدی
- اخه اینجورییی
+ بلی😊
- اگه من دستم بهت بخوره..
+ دستت بهم خورد
-😑
+ حیح
- بزار من لباسمو عوض وقتی برگشتم سعی کن فرار کنی چون زندت نمیزارم
+ خب اقای قر قرو
- عمته
+ اول اینکه عمه اقا نیست
دون عمه تو هم هست
- اره
+ تو برو لباس...
گوشی جان هانی زنگ خورددد
هانی با شتاب جوری که نزدیک بود از تخت بخوره زمین به تخت حمله ور شد
- تو ذهنش. اسکله
بعد رفت wc
+ بلهههه
* زهر مار سلام
+ اوا تویی
* بله چطوری
+ خوب تو چطوری. چرا زنگ زدی.
* منم خوبم امدم حالتو بپرسم
+ افرین پرسیدی بای
* وایس...
ییب بیب بیب
منتظر بودم شوگا از دشوویی بیاد بیرون
امدش میدونستم الان منو میگیره بخاطر همین زود رفتم از اتاق بیرون
اونم میامد دنبالم
خداروشکر مامان خونه نبود وگرنه.. مهم نیست
کل خونه خنده های ما پر بود
همینطوری میدویدیم که حواسم پرت شد شوگا منو گرفت
+ هی قبول نیست
-خواستی حواست باشه
محکم تر منو گرفت
+ باشه باشه تسلیم بیا بریم صبحونه بخوریم
-ولت میکنم ولی بازی تموم نشده
+ یااا من که فقط یک اب ریختم رووت
- تو میدونی که من از اب بدم میاد
+ یعنی حموم هم نمیری میبینم بوی گوه میدی
- یا حموم میرم
حالا ولت میکنم ولی صبر کن
+ اوک
« ادمین ویو»
هانول کار بدی کرده بود که قبول کرد چون شاید زندگیش عوض شه
هانول وایساده بود جایی که شوگا گفت
هم استرس داشت هم میخندید
شوگا با یک توپ آمد بیرون
+ چرا توپ اوردی
شوگا که داشت جاشو تنظیم میکرد و توپو داشت جایی که قرار بود باشه قرار میداد لب زد
- یک دقیقه ساکت
هانول که ساکت شده ولی استرسش هر لحظه بیشتر میشد
هانی میدونست که شوگا از اب بدش میاد ولی فکر نمیکرد اینقدر جوگیر بشه
شوگا وقتی توپو دقیقا جلوی هانول گذاشت یک لبخند شیطانی زدو به هانول که تمام بدنش میلرزید نگاه کرد
+ ش ش شوگا چ چه کار می میکنی ؟
- هانی نترس کاریت ندارم منم داداشت
+ اوپا بس کن بگو داری چکار میکنی
- الان میبینی
و توپو شوت کرد
هانی چشاشو بست و هر لحظه منتظر بود که توپ بهش بخوره ولی صدای شکستن امد
چشاشو اروم باز کرد شوگا رو نگاه کرد که لبخند پیروز مندانه ایی میزد هانی برگشت و دید گلدون مورد علاقه مامانو شکسته برگشت به شوگا نگاه کرد و گفت
+ چکار کردییی بگو اشتباهی بود بگو میخواستی به من بزنیی( با داد و کمی بغض )
- نه نمیخواستم به تو بزنم
+ پس چرا...
که همون لحظه....
شرط
8 لایک
4 کامنت
بچه ها کم شرط گذاشتم پس برسونین
تک پارتی چند بخشی
مین هانول« لقب هانی»_۲۶ساله_ کره ای _ کیوت.خنگ.پایه.خوابالو_ خواهر یونگی (اسلاید دوم)
مین یونگی « لقب شوگا » _۲۹ساله_ کره ای_ خوابالو. باحال. کیوت_ برادر هانول
شخصیت اصلی: هانول . شوگا
شخصیت فرعی: مامان هانول و شوگا. جونگ کوک( دوست صمیمی هانی) جی هوپ (دوست صمیمی شوگا)
[ علامت هانی+ علامت شوگا_علامت مامان & علامت کوک* جی هوپ %]
«هانی ویو»
یک صبح دیگه که با نور فاکی خورشید بلند شدم
یونگی رو دیدم که هنوز خوابه ( این دوتا اتاقاشون یکیه)
وقت کرم ریخته
رفتم یک پارچ اب یخ برداشتم رفتم بالا سر یونگی بزار اول با ملایمت کار کنم
+ یونگی
-....
+ یونگی جان
- هوم
+ بیدار شو
- ولم کن
+ باشه
حالا وقتشه یک دو سه
بوممم
تمام اب ریختم رو شوگا با اعصابانیت و تعجب بلند شد
رو به من کرد و گفت
- چرا اینکارو کردی
+ چون بلند نشدی
- اخه اینجورییی
+ بلی😊
- اگه من دستم بهت بخوره..
+ دستت بهم خورد
-😑
+ حیح
- بزار من لباسمو عوض وقتی برگشتم سعی کن فرار کنی چون زندت نمیزارم
+ خب اقای قر قرو
- عمته
+ اول اینکه عمه اقا نیست
دون عمه تو هم هست
- اره
+ تو برو لباس...
گوشی جان هانی زنگ خورددد
هانی با شتاب جوری که نزدیک بود از تخت بخوره زمین به تخت حمله ور شد
- تو ذهنش. اسکله
بعد رفت wc
+ بلهههه
* زهر مار سلام
+ اوا تویی
* بله چطوری
+ خوب تو چطوری. چرا زنگ زدی.
* منم خوبم امدم حالتو بپرسم
+ افرین پرسیدی بای
* وایس...
ییب بیب بیب
منتظر بودم شوگا از دشوویی بیاد بیرون
امدش میدونستم الان منو میگیره بخاطر همین زود رفتم از اتاق بیرون
اونم میامد دنبالم
خداروشکر مامان خونه نبود وگرنه.. مهم نیست
کل خونه خنده های ما پر بود
همینطوری میدویدیم که حواسم پرت شد شوگا منو گرفت
+ هی قبول نیست
-خواستی حواست باشه
محکم تر منو گرفت
+ باشه باشه تسلیم بیا بریم صبحونه بخوریم
-ولت میکنم ولی بازی تموم نشده
+ یااا من که فقط یک اب ریختم رووت
- تو میدونی که من از اب بدم میاد
+ یعنی حموم هم نمیری میبینم بوی گوه میدی
- یا حموم میرم
حالا ولت میکنم ولی صبر کن
+ اوک
« ادمین ویو»
هانول کار بدی کرده بود که قبول کرد چون شاید زندگیش عوض شه
هانول وایساده بود جایی که شوگا گفت
هم استرس داشت هم میخندید
شوگا با یک توپ آمد بیرون
+ چرا توپ اوردی
شوگا که داشت جاشو تنظیم میکرد و توپو داشت جایی که قرار بود باشه قرار میداد لب زد
- یک دقیقه ساکت
هانول که ساکت شده ولی استرسش هر لحظه بیشتر میشد
هانی میدونست که شوگا از اب بدش میاد ولی فکر نمیکرد اینقدر جوگیر بشه
شوگا وقتی توپو دقیقا جلوی هانول گذاشت یک لبخند شیطانی زدو به هانول که تمام بدنش میلرزید نگاه کرد
+ ش ش شوگا چ چه کار می میکنی ؟
- هانی نترس کاریت ندارم منم داداشت
+ اوپا بس کن بگو داری چکار میکنی
- الان میبینی
و توپو شوت کرد
هانی چشاشو بست و هر لحظه منتظر بود که توپ بهش بخوره ولی صدای شکستن امد
چشاشو اروم باز کرد شوگا رو نگاه کرد که لبخند پیروز مندانه ایی میزد هانی برگشت و دید گلدون مورد علاقه مامانو شکسته برگشت به شوگا نگاه کرد و گفت
+ چکار کردییی بگو اشتباهی بود بگو میخواستی به من بزنیی( با داد و کمی بغض )
- نه نمیخواستم به تو بزنم
+ پس چرا...
که همون لحظه....
شرط
8 لایک
4 کامنت
بچه ها کم شرط گذاشتم پس برسونین
۱۱.۲k
۱۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.