فن فیک فرفره های انفجاری پارت۳
از زبان شو
به لونه ی مار رسیدیم رفتیم توش تا من در باز کردم دیدم که فیری اونجاست و داشته رگ به رگ میشد تا خواستم ببینم کی رقیبشه خیلی خیلی شوکه شدم تا خواستم حرف بزنم ...
فوبوکی:آیگه!!!! تو چرا رقیب فیری تو که دوستش بودی و گروگان هانچو بودی
اززبان آیگه:
نمیتونستم خودم کنترل کنم هرچی سعی کردم به شو ماجرا بگم نمیتونستم هانچو روم تلسم گزاشته چیکارکنم باید به شو و فوبوکی بگم
سعی کردم چیزی بگم اونم به زوررررر
آیگه: هانچو ... تلسمم کرده
والت کم کم بیدارشد
اززبان والت
تاچشام بازکردم شکه شدم دیدم فیری رگ به رگ شده و رقیبش آیگه .......؟!.......
فیری : دارم سعی میکنم آیگه ببرم تا نفرینش بره!!!تنها راه حلش اینه
یهو صدایی شنیدم دیدم پشتمون یه خوناشامه که داره حمله ور میشه
والت با داد فریاد: بچه ها پشت سرمون یه یه خوناشامه!!!!همگی فرارکنین
همگی فرارکردیم تا هانچو دیدیم و خوناشامه ناگهانی بدون هیچ ردی غیب شد
فیری:هانچو لعنتی آیگه پس بده اگه ندی....
هانچو:تند نرو من شرط دارم
فوبوکی :چه شرطی؟
شو: من میدونم تو والت می خوای!اجازه نمیدم
هانچو:درسته من والت میخوام ولی به دلایلی نظرم عوض شد
هانچو:من فرفره ی والتاکیکس می خوام
همگی: والتاکیکس!!!!!!
نویسنده: والتاکیکس خودم ساختم تو بقیه ی پارت ها آدمای خیالی وسیله های خیالی داریم
والت: من میدونم صاحب فرفره ی والتاکیکس کیه
فیری:اون کیه
والت:اون آئویی!
شو:آئویی کی هست؟
والت:دوست وانیا
فوبوکی:هانچو پس اگه ما فرفره ی والتاکیکس بهت بدیم تو آیگه پس میدی؟
هانچو:آره میدم
از زبان فیری
بعد اینکه هانچو گفت آره میدم همون لحظه غیب شد
فوبوکی:بچه ها بریم خونه ی شو
همگی قبول کردیم و بعد رفتیم خونه ی شو
بلاخره رسیدیم به خونه ی شو**
به لونه ی مار رسیدیم رفتیم توش تا من در باز کردم دیدم که فیری اونجاست و داشته رگ به رگ میشد تا خواستم ببینم کی رقیبشه خیلی خیلی شوکه شدم تا خواستم حرف بزنم ...
فوبوکی:آیگه!!!! تو چرا رقیب فیری تو که دوستش بودی و گروگان هانچو بودی
اززبان آیگه:
نمیتونستم خودم کنترل کنم هرچی سعی کردم به شو ماجرا بگم نمیتونستم هانچو روم تلسم گزاشته چیکارکنم باید به شو و فوبوکی بگم
سعی کردم چیزی بگم اونم به زوررررر
آیگه: هانچو ... تلسمم کرده
والت کم کم بیدارشد
اززبان والت
تاچشام بازکردم شکه شدم دیدم فیری رگ به رگ شده و رقیبش آیگه .......؟!.......
فیری : دارم سعی میکنم آیگه ببرم تا نفرینش بره!!!تنها راه حلش اینه
یهو صدایی شنیدم دیدم پشتمون یه خوناشامه که داره حمله ور میشه
والت با داد فریاد: بچه ها پشت سرمون یه یه خوناشامه!!!!همگی فرارکنین
همگی فرارکردیم تا هانچو دیدیم و خوناشامه ناگهانی بدون هیچ ردی غیب شد
فیری:هانچو لعنتی آیگه پس بده اگه ندی....
هانچو:تند نرو من شرط دارم
فوبوکی :چه شرطی؟
شو: من میدونم تو والت می خوای!اجازه نمیدم
هانچو:درسته من والت میخوام ولی به دلایلی نظرم عوض شد
هانچو:من فرفره ی والتاکیکس می خوام
همگی: والتاکیکس!!!!!!
نویسنده: والتاکیکس خودم ساختم تو بقیه ی پارت ها آدمای خیالی وسیله های خیالی داریم
والت: من میدونم صاحب فرفره ی والتاکیکس کیه
فیری:اون کیه
والت:اون آئویی!
شو:آئویی کی هست؟
والت:دوست وانیا
فوبوکی:هانچو پس اگه ما فرفره ی والتاکیکس بهت بدیم تو آیگه پس میدی؟
هانچو:آره میدم
از زبان فیری
بعد اینکه هانچو گفت آره میدم همون لحظه غیب شد
فوبوکی:بچه ها بریم خونه ی شو
همگی قبول کردیم و بعد رفتیم خونه ی شو
بلاخره رسیدیم به خونه ی شو**
۲.۱k
۰۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.