I wanna be a dad🧸💙 p²⁷
هانول « ولی تو...تو موقعیت خودتو یادت نرفته که...رفته؟ نامجون بفهم...تو یه خواننده معروفی....و من یه دختر ساده که باباش اینجوری رفتار میکنه...بعد اینهمه مدت معروفیت بیای بگی سلام من زن دازم و یه بچه یه ساله؟!
نامجون « دیگه بسه! هانولا...دیگه هیچی مهم نیست واسم....مطمئنا هم تهیه کنندمون هم پسرا هم ارمی هامون کنارمون میمونن...مثل قبل نیست...
هانول « از...از کجا بدونم اکه دوروز دیگه وضعتون بد بشه و باز منو رائون رو تنها بذاری چی؟
نامجون « چا هانول....هیچوقت این حرفو نزن...به اندازه کافی شرمنده تو و دخترم هستم...دیگه میخوام مسئولیتم رو انجام بدم...میخوام بهترین پدر برای دخترم و بهترین همسر برای تو باشم...پس این فرصتو بهم بده....
هانول نگاهی به دختر غرق در خوابش انداخت و با لحن بچگونه ای گفت
هانول « تو چی میگی فسقلی؟ میای یه زندگی با بابایی شروع کنیم؟
....
نامجون « دوستت دارم!
هانول خواست جوابی بده که صدای گریه اروم و غرغر کنان رائون بلندشد...
هانول « بابایی توروهم دوست داره خب...
نامجون « گفتی اسمش چیه؟
هانول « رائون....شادی اور
نامجون « هانول...از این فه بعد مراقب جفتتونم....
هاجون « آقای کیم...لطفا چند دقیقه بیاین یه صحبتی باهاتون دارم...
نامجون « دیگه بسه! هانولا...دیگه هیچی مهم نیست واسم....مطمئنا هم تهیه کنندمون هم پسرا هم ارمی هامون کنارمون میمونن...مثل قبل نیست...
هانول « از...از کجا بدونم اکه دوروز دیگه وضعتون بد بشه و باز منو رائون رو تنها بذاری چی؟
نامجون « چا هانول....هیچوقت این حرفو نزن...به اندازه کافی شرمنده تو و دخترم هستم...دیگه میخوام مسئولیتم رو انجام بدم...میخوام بهترین پدر برای دخترم و بهترین همسر برای تو باشم...پس این فرصتو بهم بده....
هانول نگاهی به دختر غرق در خوابش انداخت و با لحن بچگونه ای گفت
هانول « تو چی میگی فسقلی؟ میای یه زندگی با بابایی شروع کنیم؟
....
نامجون « دوستت دارم!
هانول خواست جوابی بده که صدای گریه اروم و غرغر کنان رائون بلندشد...
هانول « بابایی توروهم دوست داره خب...
نامجون « گفتی اسمش چیه؟
هانول « رائون....شادی اور
نامجون « هانول...از این فه بعد مراقب جفتتونم....
هاجون « آقای کیم...لطفا چند دقیقه بیاین یه صحبتی باهاتون دارم...
۴۲.۸k
۰۳ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.