بد بوی مدرسه عاشقم شده پارت2
ویو ات
داشت ظرفارو میشستم چون مشتری کم داشتیم سوجون با دوست دخترش ایم جوکیونگ چت میکرد که یه دفعه دیدم اکسم کای اومد تو کافی شاپ
به سوجون گفت
ات: هوی هان سوجون
سوجون: چیه؟
ات: من میرم اون طرف نمیخوام این عوضی رو ببینم
سوجون: اوک برو
رفتم یه گوشه کافه که اصلا دید نداره وایسادم که با چیزی که دیدم پشمام پرام برگام هر چی ریختنی بو ریخت(این چیست من مینویسم؟)
ویو فیلیکس
نهارمو خوردم که چانیونگ گفت
چانیونگ: ببین فیلیکس ات توی کافه(왕자) کار میکنه
فیلیکس: اولن ات نه و زن داداش دومن کجاست؟
چانیونگ: تو خیابون هانول کنار لباس فروشی (Louis Vuitton)
فیلیکس: باشه من رفتم
سریع رفتم اون کافه رفتم تو که دیدم ات اون ته کافست رفتم سمتش که وقتی دیدم خیلی تعجب کرد
ات: تو تو اینجا چیکار میکنی؟
فیلیکس: اینجا کافه مورد علاقمه تو اینجا چیکار میکنی؟
ات: گارسونم
فیلیکس: اها چرا یه طوری از دست کسی فرار میکنی؟
ات: از دست اکسم
فیلیکس: چیییی؟؟
ویو ات
وقتی اومد سمت قلبم براش رفتن موقعی داشتیم حرف میزدیم قلبم داشت منفجر میشد عررررر حتما عاشقش شدم
ات: اکسم بهم خیانت کرد و همچینم دوسش نداشتم
فیلیکس: اسمشو میشه بگی؟
ات: کای
فیلیکس: اها حتما رفته بیا بیریم
ات: باشه
ویو فیلیکس
رفتمو سفارش دادم و از کافه رفتم بیرون رفتم تو یه کوچه اول برای ات دستمو گذاشتم رو قلبم که اروم بگیره بدش زنگ زدم به یکی از بادیگاردام(فیلیکس و چانیونگ مافیان) و گفتم اون پسره کای رو برام بیارن چون ات فقط باید برای من بشه(جووووووون)
ویو ات
داشتم از کافه برمیگشتم کهههههههه
.............
گشنگه تا اینجا؟
داشت ظرفارو میشستم چون مشتری کم داشتیم سوجون با دوست دخترش ایم جوکیونگ چت میکرد که یه دفعه دیدم اکسم کای اومد تو کافی شاپ
به سوجون گفت
ات: هوی هان سوجون
سوجون: چیه؟
ات: من میرم اون طرف نمیخوام این عوضی رو ببینم
سوجون: اوک برو
رفتم یه گوشه کافه که اصلا دید نداره وایسادم که با چیزی که دیدم پشمام پرام برگام هر چی ریختنی بو ریخت(این چیست من مینویسم؟)
ویو فیلیکس
نهارمو خوردم که چانیونگ گفت
چانیونگ: ببین فیلیکس ات توی کافه(왕자) کار میکنه
فیلیکس: اولن ات نه و زن داداش دومن کجاست؟
چانیونگ: تو خیابون هانول کنار لباس فروشی (Louis Vuitton)
فیلیکس: باشه من رفتم
سریع رفتم اون کافه رفتم تو که دیدم ات اون ته کافست رفتم سمتش که وقتی دیدم خیلی تعجب کرد
ات: تو تو اینجا چیکار میکنی؟
فیلیکس: اینجا کافه مورد علاقمه تو اینجا چیکار میکنی؟
ات: گارسونم
فیلیکس: اها چرا یه طوری از دست کسی فرار میکنی؟
ات: از دست اکسم
فیلیکس: چیییی؟؟
ویو ات
وقتی اومد سمت قلبم براش رفتن موقعی داشتیم حرف میزدیم قلبم داشت منفجر میشد عررررر حتما عاشقش شدم
ات: اکسم بهم خیانت کرد و همچینم دوسش نداشتم
فیلیکس: اسمشو میشه بگی؟
ات: کای
فیلیکس: اها حتما رفته بیا بیریم
ات: باشه
ویو فیلیکس
رفتمو سفارش دادم و از کافه رفتم بیرون رفتم تو یه کوچه اول برای ات دستمو گذاشتم رو قلبم که اروم بگیره بدش زنگ زدم به یکی از بادیگاردام(فیلیکس و چانیونگ مافیان) و گفتم اون پسره کای رو برام بیارن چون ات فقط باید برای من بشه(جووووووون)
ویو ات
داشتم از کافه برمیگشتم کهههههههه
.............
گشنگه تا اینجا؟
۷.۴k
۱۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.